زمینه سازان ظهور مهدی

  • Home
  • زمینه سازان ظهور مهدی

زمینه سازان ظهور مهدی این صفحه برای تبلیغات زمینه سازی عملی ظهور خلیفه خداون?

26/06/2025

من این کتاب را مطالعه کردم. در واقع نسبت به اندیشه‌ی تشیّع، بهتر و به حق نزدیک‌تر بود، ولی خراسانی هم مثل همه‌ی شیعیان مشرک و کافر محسوب می‌شود؛ زیرا با دیدگاه خود، آیات قرآن را تفسیر به رأی کرده است؛ زیرا اگر قبل و بعد بسیاری از آیات را که دلیل برای دیدگاه خود آورده بخوانید، متوجه می‌شوید ربطی به سیاق بحث ندارد. البته اکثر آیات و نه همه‌ی آن‌ها. مثلاً در آیه‌ی طهارت خدای سبحان دقیقاً همه‌ی زنان پیامبر را خطاب قرار می‌دهد، در حالی که منصور ولایت را با آن اثبات می‌کند و آن را منحصر در علی و فاطمه و حسنین (ع) می‌کند هر چند در طهارت آنان شکّی نیست و صالح بودند. به هر حال منتظر پاسخ نقد هستم.
بنده توصیه می‌کنم این نویسنده ابتدا تحقیق کنند ببینند کی رو می‌پرستند؛ چون با مطالبی که شما و شیعیان می‌گید واقعاً خدا رو غافل‌گیر می‌کند.

بررسی

تاریخ:۱۳۹۳/۱۱/۱۱

لطفاً اگر از خداوند و روز قیامت می‌ترسید و در پی شناخت حق هستید و مانند بسیاری دیگر از مسلمانان در پی فریفتن خود و دیگران نیستید، به نکات زیر توجّه فرمایید:
اولاً «کفر» و «شرک» دو عنوان از عناوین شرعی هستند که معنای مشخّص و معلومی در کتاب خداوند و سنّت پیامبرش دارند و تعمیم آن دو به معنایی دیگر، بدعت و ضلالت است و هر بدعت و ضلالتی به آتش راه می‌یابد. بنابراین، زمام شتر زبان را در دست گیرید و با تأمّل و تبیّن، فتوای کفر و شرک دهید؛ چراکه شتر زبان چون رم می‌کند، راکب خود را به میان دوزخ می‌اندازد و فتوا چون بدون تأمّل و تبیّن صادر می‌شود، صاحب خود را از آسمان به زمین پرتاب می‌کند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ ۚ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۱]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! هنگامی که در راه خداوند بیرون می‌روید بررسی کنید و به کسی که برای شما اظهار اسلام می‌کند نگویید که مؤمن نیستی، تا گستره‌ی زندگی دنیا را بجویید؛ چراکه بهره‌های فراوانی نزد خداوند است؛ شما پیش‌تر چنین بودید، تا آن‌گاه که خداوند بر شما منّت نهاد؛ پس اکنون بررسی کنید؛ چراکه خداوند به کاری که می‌کنید آگاه است». روشن است که هر کس به یگانگی خداوند در تکوین، تشریع و حاکمیّت معتقد است و به واپسین پیامبر او محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم باور دارد و منکر ارکان دین او مانند کتاب، ملائکه، قیامت، قبله، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد نیست، مسلمان است، هر چند درباره‌ی سایر عقاید و احکام آن، مانند شما نیندیشد و برداشت متفاوتی داشته باشد و این واقعیّتی است که از کتاب خداوند و سنّت قطعی پیامبر او صلّی الله علیه و آله و سلّم دانسته می‌شود و سلف صالح بر آن اجماع داشته‌اند، تا جایی که نزدیک است از واضحات اسلام باشد و منکر آن به سفاهت متّهم شود. با این وصف، روشن است که «همه‌ی شیعیان» کافر و مشرک محسوب نمی‌شوند؛ چراکه بیشتر آنان به یگانگی خداوند و واپسین پیامبر او و ارکان دینش باور دارند و کافر و مشرک دانستن «همه‌ی آنان» توسّط شما، اگر چه به اعتبار برخی انحرافات و اشتباهات‌شان باشد، محض مکابره و تحکّم است و از بیگانگی شما با علم حکایت می‌کند؛ تا جایی که گویی بویی از آن نبرده‌اید و با هیچ یک از دو چشم خود آن را ندیده‌اید! همچنانکه از بیگانگی شما با تقوا حکایت دارد؛ چراکه با تساهل عجیبی، احکام کلّی و عام صادر می‌کنید و از اینکه بر خداوند دروغ می‌بندید، باکی به خود راه نمی‌دهید؛ مانند خوارجی که در غرب زمین ظهور کرده‌اند و به قاعده‌ی ﴿يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ﴾[۲] در آن خون می‌ریزند و فساد می‌انگیزند؛ چراکه برای آنان علم و تقوایی نیست و از کسانی مانند شما قوّت می‌گیرند، تا جان و مال و ناموس مسلمانان را تاراج کنند. بی‌گمان آنان در ضلالی بعیدند، در حالی که خود را بر هدایت می‌پندارند؛ مانند کسانی که خداوند درباره‌ی آنان فرموده است: ﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾[۳]؛ «کسانی که تلاششان در دنیا بر گمراهی بود، در حالی که می‌پنداشتند به درستی عمل می‌کنند».
ثانیاً تفسیر قرآن به ترتیبی که با هوای نفس جناب‌عالی سازگار نیست، «تفسیر به رأی» شمرده نمی‌شود، بل تفسیری از آن تفسیر به رأی است که با تفسیر پیامبر خداوند سازگار نیست، در حالی که تفسیر «اهل البیت» به علی، فاطمه، حسن و حسین و عدم تفسیر آن به امّهات المؤمنین در آیه‌ی تطهیر، تفسیر پیامبر خداوند است که توسّط اصحاب آن حضرت مانند عبد الله بن عباس، أبو سعید خدری، سعد بن أبی وقّاص، أنس بن مالک، واثلة بن أسقع، جعفر بن أبی طالب، زید بن أرقم، براء بن عازب، جابر بن عبد الله، ابو هریره، ابو حمراء، ابو برزه، امّ سلمه، عائشه، صفیّه و دیگران[۴]، به صورت متواتر از آن حضرت روایت شده است و شماری از آنان مانند زید بن أرقم، جعفر بن أبی طالب و واثله، بلکه امّ سلمه و صفیّه که خود از امّهات المؤمنین‌اند، عدم شمول آن بر امّهات المؤمنین را با اسناد صحیح و مشهور روایت کرده‌اند؛ بل همه‌ی آنان بالإتفاق تصریح نموده‌اند که فقره‌ی ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۵]، جدا از فقرات قبلی و بعدی، در خانه‌ی امّ سلمه نازل شده و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در هیچ موردی، فقرات قبلی و بعدی را مرتبط با آن ندانسته و به همراه آن تفسیر نفرموده است.
با این وصف، اکتفای منصور هاشمی خراسانی به این فقره و تفسیر آن جدا از فقرات قبلی و بعدی، عیناً مطابق با عمل پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده است و با این وصف، نه تنها بر خلاف توهّم جناب‌عالی «کفر» و «شرک» محسوب نمی‌شود، بلکه عین سنّت آن حضرت است، مگر آنکه از نظر جناب‌عالی عین سنّت آن حضرت، «کفر» و «شرک» محسوب شود و پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم «کافر» و «مشرک» بوده باشد که در این صورت، کافرتر و مشرک‌تر از جناب‌عالی بر روی زمین پلک نمی‌زند! به خداوند پناه می‌بریم از تکبّر هنگامی که بر روی جهالت قرار می‌گیرد؛ چراکه تاریکی بر روی تاریکی می‌شود و هر کس را خداوند نوری نبخشاید، برایش نوری نخواهد بود!
اما تعمیم این فقره از آیه‌ی تطهیر بر همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، فارغ از سنّت متواتر آن حضرت، بر اساس کتاب خداوند نیز ممکن نیست؛ چراکه عدم طهارت مادران بزرگوارمان از مطلق رجس (= الرّجس)، هرگاه به معنای مطلق نافرمانی خداوند و پیامبرش باشد، بر اساس کتاب خداوند قطعی است؛ چنانکه سوره‌ای کامل با نام «تحریم» در بیان نافرمانی آنان نازل شده و به افشای سرّ آن حضرت توسّط آنان، بلکه احتمال تظاهرشان بر ضدّ او تصریح کرده و با این وصف، عدم طهارت آنان از مطلق رجس، قطعی است، در حالی که این بر خلاف اراده‌ی قطعی خداوند به تطهیر اهل البیت است؛ بلکه بر خلاف سنّت خداوند درباره‌ی پیامبران گذشته است؛ چراکه او عاملان «عمل غیر صالح» را از اهل بیت پیامبرانش استثنا کرده و خارج دانسته و به عنوان مثال، درباره‌ی فرزند نوح علیه السلام فرموده است: ﴿يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ﴾[۶]؛ «ای نوح! بی‌گمان او از اهل تو نیست؛ چراکه او عملی غیر صالح کرده است» و روشن است که سنّت خداوند در گذشتگان، تغییری نمی‌یابد؛ چنانکه فرموده است: ﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا﴾[۷]؛ «این سنّت خداوند در کسانی بود که پیشتر گذشتند و هرگز برای سنّت خداوند تغییری نمی‌یابی».
از اینجا دانسته می‌شود که منصور هاشمی خراسانی آیه‌ی تطهیر را بنا بر رأی خود تفسیر نکرده، بلکه بنا بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش تفسیر کرده است و این شما هستید که آن را بنا بر رأی خود و رأی کسانی که از آنان تقلید می‌کنید، تفسیر کرده‌اید و با این وصف، اگر تفسیر به رأی، مستلزم «کفر» و «شرک» باشد، این شما هستید که کافر و مشرک‌اید!
ثالثاً تفسیر کتاب خداوند به رأی، هرگاه مانند تفسیر جناب‌عالی از روی جهالت و غفلت باشد، «کفر» و «شرک» محسوب نمی‌شود، بلکه خطایی بسیار بزرگ است؛ چراکه «کفر» و «شرک» از عناوین اعتقادی است و با عناوین عملی ثابت نمی‌شود، مگر بنا بر مبنای خوارج که بحثی در بطلان آن نیست. با این وصف، اگر جناب‌عالی از خوارج هستید، لازم است از کفر و شرک خود به سبب تفسیر به رأی توبه کنید و اگر از خوارج نیستید، لازم است از کفر و شرک دانستن سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم توبه کنید؛ چراکه در هر دو صورت، توبه بر شما لازم است. از اینجا دانسته می‌شود که فتوای جناب‌عالی به کفر و شرک منصور، ظلماتی بر روی ظلماتی دیگر است؛ چراکه از یک سو این بزرگوار تفسیر به رأی نکرده است و از سوی دیگر، تفسیر به رأی مستلزم کفر و شرک نیست!
رابعاً منصور هاشمی خراسانی دیرزمانی است که به توصیه‌ی عقل خود پیش از توصیه‌ی جناب‌عالی عمل کرده و از روی «تحقیق» دانسته است که چه کسی را می‌پرستد! او خدای محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم را می‌پرستد و برای او در تکوین، تشریع و تحکیم شریکی نمی‌شناسد؛ به این معنا که او را در آفرینش، رزق و تدبیر موجودات یگانه می‌داند و به حکمی جز حکم او و حکومتی جز حکومت او تسلیم نمی‌شود و حکومت او را حکومت کسی می‌داند که به اذن او حکومت می‌کند، هر چند بیشتر مردم نمی‌دانند. منصور هاشمی خراسانی، خدای ابن حامد، ابن تیمیه، ابن عبد الوهاب و امثال آنان را نمی‌پرستد؛ همان خدایی که در بالا هست و در پایین نیست و دو چشم و دو گوش و دو دست و دو پا و ده انگشت حقیقی دارد و از جایی به جای دیگر حرکت می‌کند و با چشم سر مانند مهتاب دیده می‌شود و نمونه‌ی کاملی از لات و هبل و عزّی مستتر در حجاب «بلا کیف» است! بلکه خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و موسی را می‌پرستد؛ همان موسایی که گفت: ﴿رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ﴾؛ «پروردگارا! نشانم بده که به تو نظر کنم» و به او پاسخ داده شد: ﴿لَنْ تَرَانِي﴾؛ «هرگز من را نخواهی دید»، پس او از توقّع خویش توبه کرد: ﴿قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ﴾؛ «گفت: تو منزّه هستی، من به سویت توبه کردم»؛ خدایی که هفتاد تن از بنی اسرائیل را با صاعقه کشت به سبب اینکه خواستند او را با چشم سر ببینند: ﴿فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾[۸]؛ «پس گفتند خدا را آشکارا نشانمان بده»؛ چراکه چشم‌ها او را ادراک نمی‌کنند و او چشم‌ها را ادراک می‌کند و او باریک‌بین آگاه است؛ چنانکه فرموده است: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۹]؛ خدایی که به هر جا روی می‌کنی، در آنجا هست و وجود او مانند وجود اجسام به جایی محدود نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾[۱۰]؛ «پس به هر جا روی کنید، آنجا ذات خداوند است»؛ خدایی که از جایی به جای دیگر انتقال نمی‌یابد و به مخلوق خود تکیه نمی‌زند و مانند حیوان، قابل تجزیه به اعضاء و جوارح نیست و به صفات انسان متّصف نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۱۱]؛ «هیچ چیز چون مانند اویی نیست و او شنوای بیناست»؛ خدایی که در هیچ وصفی نمی‌گنجد و به هیچ وهمی نمی‌آید و از هر چیزی که بتوان تصوّر کرد منزّه و والاتر است؛ چنانکه فرموده است: ﴿مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾[۱۲]؛ «خداوند را چنانکه سزاوار است نشناسند» و فرموده است: ﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ﴾[۱۳]؛ «او از هر چیزی که وصف کنند، منزّه و والاتر است»؛ خدایی که همه‌ی نام‌های نیکو برای اوست، بی‌آنکه تعدّد نام‌هایش به تعدّد ذاتش انجامد و او را به اجزاء متعدّد تقسیم کند؛ چنانکه فرموده است: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى﴾[۱۴]؛ «خداوند جز او خدایی نیست، همه‌ی نام‌های نیکو برای اوست»؛ چنانکه دو صفت «بینا» و «شنوا» او را به دو کس تبدیل نمی‌کند و برای او دو جزء پدید نمی‌آورد، بلکه او در عین بینایی، شنواست و در عین شنوایی بیناست و بینایی و شنوایی، دو اعتبار از صفتی واحد برای اویند که «علم» نامیده می‌شود؛ چراکه تعدّد را به وجود او راهی نیست و از هر تکثّری در ذات خود منزّه است؛ چنانکه فرموده است: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۱۵]؛ «بگو خداوند یک است» و فرموده است: ﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ﴾[۱۶]؛ «و کار ما جز یکی نیست»؛ خدایی که تشریع تنها برای اوست و باید و نباید جز از او صادر نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ﴾[۱۷]؛ «یا آنان را شریکانی است که برایشان چیزی از دین را تشریع کنند که خداوند به آن اذن نداده است؟!»؛ خدایی که حکومت تنها برای اوست و نصب و عزل حاکم جز توسّط او انجام نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ﴾[۱۸]؛ «بگو خداوندا! مالک حکومت تویی؛ حکومت را به هر کس که می‌خواهی می‌دهی و از هر کس که می‌خواهی می‌گیری»، پس برای او شریکی در حکومت نیست؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ﴾[۱۹]! این است خدای محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و خدای ابراهیم و آل ابراهیم و این است خدای منصور هاشمی خراسانی پرچمدار توحید در عصر حاضر با ندای توحیدی «البیعة للّه».
اکنون جناب‌عالی باید تحقیق کنید تا بدانید که چه کسی را می‌پرستید؟! آیا خدای یگانه را می‌پرستید، بدین سان که مانند منصور هاشمی خراسانی تنها مطیع کتاب او و سنّت متواتر پیامبرش در روشنایی عقل هستید و با عزیمت به سوی خلیفه‌ی خداوند در زمین از بند مذاهب رهیده‌اید یا مانند بیشتر مسلمانان، مذهب خود را می‌پرستید، بدین سان که مطیع پیشوایان و گذشتگان خود در سایه‌ی تقلید هستید و هر کس را که تابع مذهب شما و مطیع پیشوایان و گذشتگانتان نباشد، کافر و مشرک می‌شمارید؟! ما به شما توصیه می‌کنیم که خدای یگانه را بپرستید و مانند منصور هاشمی خراسانی، تنها از کتاب او و سنّت متواتر پیامبرش و خلیفه‌ی او در زمین اطاعت کنید و در پی مذاهب گوناگون با هزاران اوهام و امانی نروید.
بدانید منصور در پی آن است که با تکیه بر یقینیّات و مشترکات اسلامی، همه‌ی مسلمانان جهان از همه‌ی مذاهب را به گرد مهدی علیه السّلام جمع کند و بایسته است شما در این کار نیکو و مبارک، با ایشان همکاری کنید، نه اینکه با کوبیدن بر طبل تکفیر و دمیدن در آتش تفرقه، این کار را برای ایشان دشوارتر سازید. ما شما و سایر مسلمانان جهان را به «بازگشت به اسلام خالص و کامل» دعوت می‌کنیم؛ چراکه بازگشت به اسلام خالص و کامل، زمینه‌ی ظهور مهدی است و ظهور مهدی، زمینه‌ی پر شدن زمین از عدل و قسط پس از پر شدن آن از ظلم و جور است و این سعادتی است که بالاتر از آن سعادتی نیست. پس به منصور هاشمی خراسانی ملحق شوید و او را در این نهضت بزرگ اسلامی یاری کنید و به او اجازه دهید که اختلاف شما با یکدیگر را در پرتو حاکمیّت مهدی علیه السلام به اتّحاد تبدیل کند.

*برای توضیحات بیشتر، به متن عربی مراجعه کنید

منبع: پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/content/3467/

🔴🔴🔴 ای حاکمان ایران! شما پناه‌گاهِ خود را گم کرده‌اید!حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در حالی که می‌گریست، فرمو...
21/06/2025

🔴🔴🔴 ای حاکمان ایران! شما پناه‌گاهِ خود را گم کرده‌اید!

حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در حالی که می‌گریست، فرمود:

«...لَا وَاللَّهِ، لَا أَمْنَ لَهُمْ وَلَا فَرَجَ حَتَّى يُؤَدُّوا الْحُكُومَةَ إِلَى الْمَهْدِيِّ، وَفِيهِ أَمْنُهُمْ وَفَرَجُهُمْ، وَهُوَ كَهْفُ هَذِهِ الْأُمَّةِ!»؛ «نه به خدا سوگند، نه امنیّتی برای آن‌ها هست و نه فرجی تا آن گاه که حکومت را به مهدی برسانند و امنیّت و فرج‌شان در اوست و او پناه‌گاه این امّت است!»

💢 شما به هشدارها و نصیحت‌های مشفقانه‌ی منصور هاشمی خراسانی گوش نسپردید و شد آنچه شد!

هان ای مردم! به کجا می‌روید و کجا راهتان زدند؟! آیا می‌پندارید که من دروغ می‌بندم؟! بر چه کسی؟! بر خدا؟! در حالی که بر خ...
18/06/2025

هان ای مردم! به کجا می‌روید و کجا راهتان زدند؟! آیا می‌پندارید که من دروغ می‌بندم؟! بر چه کسی؟! بر خدا؟! در حالی که بر خلاف شما چیزی را از روی ظن به او نسبت نمی‌دهم! یا بر خلیفه‌ی خدا؟! در حالی که شما را جز به سوی او دعوت نمی‌کنم و اگر از آسمان پرتاب شوم برایم خوش‌تر از آن است که بر او دروغ ببندم. نه به خدا سوگند، من دروغ نبسته‌ام، ولی از فهم سخنم عاجز شده‌اید و به زودی به صدق آن پی خواهید برد، هنگامی که فتنه‌ها چون موج‌های خروشان شما را در میان گیرند و آشوب‌ها چون گردبادهای ویرانگر به شما نزدیک شوند و کسی جز من را نیابید که راه نجات را به شما نشان دهد. وای بر شما! آیا می‌پندارید که از سر هوا سخن می‌گویم؟ در حالی که می‌بینید بر بیّنه‌ای از جانب پروردگارم هستم! یا می‌پندارید که چشمی به دنیایتان دوخته‌ام؟ در حالی که می‌بینید از شما چیزی نمی‌طلبم و خود را آماج تیرهای بلا ساخته‌ام! یا می‌پندارید که بر شما ریاست می‌جویم؟ در حالی که از ریاست بر شما جز رنج روز و بیداری شب نمی‌یابم! نه، هرگز این گمان‌ها را بر من راهی نیست. من به راه قرآن ره می‌سپارم و چراغ سنّت را بر می‌افروزم و به سوی مهدی فرا می‌خوانم و پشتیبانم خداوند است و زودا که مردی بزرگ‌شکم و بدسرشت بر شما مسلّط شود و چونان زالو خونتان را بچوشد و بنوشد. هان ای بی‌پدر! فشار خویش را بیشتر کن! تا بدانند که دروغگو کیست و راستگو کدام است! و تو ای [تهران] که مانند عروسی در حجله آراسته‌ای! چگونه خواهی بود؟! کاش می‌دانستم! هنگامی که کنگره‌ی برج‌هایت در شعله‌های آتش می‌سوزد و بادهای ناآرام، خاکسترت را در هوای غبار آلود جهان پراکنده می‌گرداند. آه، که چه شب‌های بلندی در پیش است!

گفتار40

🕯 فرازی از نامه‌ی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی:هان ای حاکمان زمین که به اقتدار خویش می‌بالید و به ارتش...
17/06/2025

🕯 فرازی از نامه‌ی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی:

هان ای حاکمان زمین که به اقتدار خویش می‌بالید و به ارتش‌ها و سلاح‌هایتان مغرورید و می‌پندارید که تا ابد حکم خواهید راند! بترسید از خداوندی که حکومت شایسته‌ی اوست و اقتدارش جهان را بر پا داشته و ارتش‌ها و سلاح‌هایش آسمان و زمین را پر کرده است؛ چراکه اگر بخواهد شما را در زمین فرو می‌برد، چونان که هزار هزار سال بعد فسیل‌تان از آن بیرون آورده شود، پس از فسیل خزندگان تمییز داده نشود!

اینک ای سرکشان! در انتظار نابودی باشید؛ زیرا به شما گفتم که خداوند در حال گذر است، پس از سر راهش کنار بروید، ولی از سر راهش کنار نرفتید و گفتید که راه فراخ است؛ پس ناگزیر از روی شما عبور خواهد کرد و شما را پایمال خواهد ساخت و آن گاه یافت نخواهید شد، مگر در زیر خاک‌ها و لابه‌لای سنگ‌ها و ریشه‌ها!

🌐 منبع: پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی حفظه اللّه تعالی؛ نامه ها؛ نامه ۱۹
https://www.alkhorasani.com/fa/source11/9032/

08/06/2025

لطفاً در خصوص حدّ دزدی توضیح دهید. اینکه قرآن می‌فرماید دست دزد باید قطع شود از کجا باید متوجه شد که دقیقاً از کجای دست باید قطع شود؟

پاسخ

تاریخ:۱۳۹۷/۶/۱۵

شیعه معتقد است که دست دزد از بیخ چهار انگشت قطع می‌شود و سایر مذاهب به استثنای خوارج معتقدند که آن از مچ قطع می‌شود و خوارج معتقدند که آن از کتف قطع می‌شود؛ چراکه خداوند با اطلاق فرموده است: ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱]؛ «و مرد دزد و زن دزد دستانشان را ببرید به عنوان جزایی برای آنچه کسب کردند و عقوبتی از جانب خداوند و خداوند عزّتمندی حکیم است»، در حالی که این فرمان مجمل است و شامل هر مقداری از دستان آن دو می‌شود؛ زیرا هر مقداری از دستان آن دو -هر چند اندک- بریده شود، می‌توان گفت که دستان آن دو بریده شده؛ چنانکه خداوند درباره‌ی زنان مصر فرموده است: ﴿فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ﴾[۲]؛ «پس چون او (یعنی یوسف) را دیدند او را بزرگ داشتند و دستان خود را بریدند»، در حالی که مسلّماً مقداری اندک از دستان خود را بریدند، نه همه‌ی دستان خود تا مچ یا کتف را و با این وصف، تعیین مقدار بریدن دست بر عهده‌ی خلیفه‌ی خداوند در زمین است که خطاب به او فرموده است: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۳]؛ «و ذکر را بر تو نازل کردیم تا برای مردم چیزی که برایشان نازل شده است را تبیین کنی و باشد که آنان تفکّر کنند».
آری، «ید» در لغت بر کف یعنی سر انگشتان تا مچ دست اطلاق می‌شود[۴] و از این رو، هرگاه مطلق به کار رود، مراد از آن همین است؛ چنانکه خداوند در آیه‌ی تیمّم فرموده است: ﴿فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ﴾[۵]؛ «پس خاکی پاک را قصد کنید، پس بر روی‌هاتان و دست‌هاتان بکشید»، در حالی که مراد از آن -به شهادت پیامبر و اهل بیت او- کشیدن بر سر انگشتان تا مچ دست‌ها است؛ مگر اینکه قرینه‌ای در سخن وجود داشته باشد؛ مانند سخن خداوند در آیه‌ی وضو که فرموده است: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾[۶]؛ «پس روی‌هاتان و دست‌هاتان تا آرنج‌ها را بشویید»، بلکه «ید» در کتاب خداوند بر خصوص انگشتان نیز اطلاق شده؛ چنانکه فرموده است: ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾[۷]؛ «پس وای بر کسانی که کتاب را با دستان خود می‌نویسند و سپس می‌گویند که این از نزد خداوند است»، در حالی که مسلّماً آن را با انگشتان خود می‌نویسند، نه با همه‌ی کف دست خود و فرموده است: ﴿جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ﴾[۸]؛ «پیامبرانشان با دلایل روشن به نزدشان آمدند، پس دستانشان را در دهان‌هاشان بردند»، در حالی که مسلّماً انگشتان خود را در دهان‌شان بردند، نه همه‌ی کف دست خود را و فرموده است: ﴿مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ﴾[۹]؛ «زنانی که دستانشان را بریدند چه شدند؟»، در حالی که مسلّماً انگشتانشان را بریدند، نه همه‌ی کف دستشان را. بنابراین، بریدن انگشتان نیز در کتاب خداوند بریدن دست محسوب می‌شود و با این وصف، برای خلیفه‌ی خداوند در زمین جایز است که به آن بسنده کند؛ چنانکه از علیّ بن أبی طالب روایت شده که به آن بسنده کرده است[۱۰]، بلکه بسنده کردن به آن اولی است؛ چراکه از یک سو قاعده، حرمت بریدن دست مسلمان جز به مقدار واجب است و از سوی دیگر اصل بر عدم وجوب مقدار زائد است تا هنگامی که دلیلی قطعی بر وجوب آن برسد؛ خصوصاً با توجّه به اینکه بریدن کف دست، ادای فرائضی مانند وضو و نماز را مشکل می‌سازد، تا حدّی که می‌توان آن را سبب عسر و حرج شدید دانست، در حالی که خداوند فرموده است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾[۱۱]؛ «خداوند برایتان آسانی می‌خواهد و برایتان سختی نمی‌خواهد» و فرموده است: ﴿مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾[۱۲]؛ «خداوند نمی‌خواهد که بر شما تنگنایی قرار دهد».
حاصل آنکه خلیفه‌ی خداوند در زمین می‌تواند هر مقدار از مچ تا انگشتان دست که مصلحت می‌بیند را ببرد؛ چراکه در هر صورت دست را بریده و امر خداوند را امتثال کرده و این راز اختلاف روایات از علیّ بن أبی طالب است[۱۳]، ولی بهتر است که به بریدن چهار انگشت بسنده کند و کف دست و انگشت شصت را باقی گذارد، تا ادای فرائضی مانند وضو و نماز برای سارق بیش از حد دشوار نشود و این روایت مشهور از اهل بیت است[۱۴].

منبع: پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/content/9916/

07/05/2025

🔶 در خاکِ شرقِ اسلام، مردی بی‌سپاه است

🔶 لشکر بخُفته شاید، یا جیره‌خوار شاه است

🔶 آن پادشاه عالم، بی‌اسب و بی‌سوار است

🔶ری و دمشق و کابل، در چنگ موش و مار است

🔶 خورشید علم و حکمت، آرام و استوار است

🔶جاهل فُتاده در خواب، دانا درون غار است

🔶 آهن نشسته بالا، آیینه در غبار است

🔶عالم به کنج خلوت، ملا به صدرِ کار است

🔶 آیین او ز پاکی‌ست، چون پاره‌ای ز ماه است

🔶 در عصر دیو و دجّال، مهدی فقط پناه است

🔶 فاسق عزیز و والا، بی‌دینی اقتدار است

🔶 مؤمن اسیر و خاموش، سرها به روی دار است

🔶 خطبه به نام منصور، در گوش مردمان است

🔶 کر گشته‌اند خلایق؟ یا رسم این جهان است؟

🔶 علمش فروغ شب‌ها، برتر ز صد چراغ است

🔶 خاموش گشت بلبل، فرمان به دست زاغ است

🔶 ایران فروخت خود را، بازنده‌ی زمان است

🔶 بر جهل و خشک‌مغزی، سکه به نامشان است

🔶 تا کی دعای تعجیل، بر لب بدون جان است؟

🔶 وقتی عمل نباشد، نفرین آسمان است

🔶 آخر چگونه تهران، آرام غرق خواب است؟

🔶 وقتی که مردِ خورشید، در ترس و اضطراب است

🔶خنده به روی لب‌ها، شادی به آسمان است

🔶 وقتی امید فردا، تبعید طالقان است

🔶 چیزی نمانده دیگر، این بر شما گران است

🔶 بوی عدالت آید، مهدی در آستان است

🔶 شمشیر عدل مهدی، آماده‌ی قیام است

🔶 فرصت شمار زودا، هنگام انتقام است

🌀 منبع: پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی/نکته شماره ۱۱۳/ مرد خورشید

04/05/2025

چگونه می‌توان ضرورت نیاز به مهدویت را در مردم تقویت کرد؟ برخی می‌گویند اگر مردم از نظر علمی و فرهنگی رشد کنند همه چیز درست می‌شود و دیگر نیازی به مطرح کردن مهدویت نیست ... مگر کشورهای غربی یا ژاپن که این همه پیشرفت کرده‌اند مهدی داشته‌اند؟ همه‌ی مشکلات از خاورمیانه و کشورهای جهان سوم است که از نظر علمی و فرهنگی و ... عقب هستند.

بررسی

تاریخ:۱۳۹۴/۱۲/۱۵

بازتعریف مهدویّت بر پایه‌ی یقینیّات اسلام و به دور از خرافات و موهومات عامیانه، احساس نیاز به آن در میان مردم را بیدار می‌کند و این کار مبارکی است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی آغاز کرده و در حال گسترش آن به سراسر جهان است. امّا نیاز به مهدی، از باب نیاز به شناخت احکام خداوند و اقامه‌ی آن‌هاست که جز از طریق خلیفه‌ی او در زمین حاصل نمی‌شود و روشن است که شناخت احکام خداوند و اقامه‌ی آن‌ها برای بندگی او و تبعاً رستگاری مردم در دنیا و آخرت ضروری است و با این وصف، هیچ چیز نمی‌تواند مردم را از مهدی بی‌نیاز کند. بدون شک آرمان اسلام، تنها تعالی انسان در بُعد مادّی و فعلیّت یافتن استعدادهای حیوانی او نیست تا ادّعا شود که در کشورهای غربی و ژاپن تحقّق یافته، بل تعالی او در همه‌ی ابعاد و فعلیّت یافتن همه‌ی استعدادهای اوست که یقیناً در این کشورها تحقّق نیافته است و جز با شناخت احکام خداوند و اقامه‌ی آن‌ها تحقّق نخواهد یافت؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ﴾[۱]؛ «هرآینه خداوند کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند را به بهشت‌هایی داخل می‌کند که از زیرشان جوی‌ها جاری است و کسانی که کافر شدند، لذّت می‌برند و می‌خورند همان طور که چهارپایان می‌خورند و آتش جای آنان است». آری، در جهان‌بینی اسلامی، انسان تنها برای خوردن و خوابیدن آفریده نشده، بلکه برای تکامل همه‌جانبه و نیل به رضوان الهی آفریده شده و این چیزی است که تنها با حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند در زمین امکان می‌یابد و با این وصف، تنها کسانی نیاز به چنین حاکمی را انکار می‌کنند که نیازی به تکامل همه‌جانبه و نیل به رضوان الهی نمی‌بینند. وانگهی روشن است که بخش زیادی از مشکلات خاورمیانه و کشورهای مستضعف، ناشی از سیاست‌های استکباری همین کشورهای مقتدر و ثروتمند است و با این وصف، واضح است که پیشرفت ظالمانه و یکجانبه‌ی آن‌ها به این سبب بوده است که مهدی نداشته‌اند!
خداوند مسلمانان را از وابستگی به کافران و شیفتگی به غرب رهایی دهد و به دامان اسلام راستین که مایه‌ی عزّت و سعادت آنان است بازگرداند، تا تحت رهبری خلیفه‌اش در زمین به الگوی جهانیان در همه‌ی ابعاد تبدیل شوند، همان طور که خود خواسته و خود ترسیم فرموده است.

*برای توضیحات بیشتر، به متن عربی مراجعه کنید.

منبع: پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی
https://www.alkhorasani.com/fa/content/6354/

آیا و جود خدا قابل انکار نیست؟
03/05/2025

آیا و جود خدا قابل انکار نیست؟

🎤 بخشی از سخنان استاد سیّد احمد حسینی طالقانی درباره وجود خدا و شبهات مرتبط با آن📚 برای شنیدن همه سخنان استاد، به ویدیوی «آیا در خدا شکی هست؟!» در کانال @...

محمّد بن عبد الرّحمن هروی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: کذّاب با شش ویژگی شناخته می‌شود: [۱] ...
05/04/2025

محمّد بن عبد الرّحمن هروی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: کذّاب با شش ویژگی شناخته می‌شود: [۱] چیزی را ادّعا می‌کند که نمی‌تواند آن را اثبات کند [۲] و ادّعای خود را تغییر می‌دهد [۳] و از آسمان خبر می‌دهد در حالی که از آنچه در زمین است خبر ندارد [۴] و به مردم چیزهایی (عجیب و غریب) می‌گوید که برایشان شناخته نیست [۵] و قرآن را به رأی خود تفسیر می‌کند، با این ادّعا که باطن آن است [۶] و به خبر واحد استناد می‌کند.گفتار ۵۷" style="box-sizing: inherit; outline: 0px; background-color: transparent; color: rgb(0, 0, 255); text-decoration: none; transition-duration: 0.33s; transition-property: background, color;">[

منبع: پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی

مقدّمه «آخر الزمان» در نگاه عموم موحّدان و علی الخصوص مسلمانان به عنوان مفهومی دینی و در عین حال آینده‌نگرانه، همواره از حسّاسیت و جذّابیت ویژه‌ای برخوردار بوده اس...

Address


Alerts

Be the first to know and let us send you an email when زمینه سازان ظهور مهدی posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Contact The Business

Send a message to زمینه سازان ظهور مهدی:

Shortcuts

  • Address
  • Telephone
  • Alerts
  • Contact The Business
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share