
02/08/2025
گزارشی در باره کتاب «ساخت انسان بدهکار/قرضدار»
نویسنده: جعفر رضایی
مائوریتسیو لاتزاراتو Maurizio Lazzarato، جامعهشناس و نظریهپرداز ایتالیاییست که آثارش در تقاطع فلسفه، سیاست و اقتصاد معاصر قرار میگیرد. آثار او تحت تأثیر اندیشمندانی چون فوکو، دلوز، گتاری و نیچه، بر واکاوی قدرتهای پنهان و نامرئی تمرکز دارد—قدرتهایی که نه با زور آشکار، بلکه با سازوکارهای روانی و اخلاقی سلطه را اعمال میکنند. در کتاب «ساخت انسان بدهکار/قرضدار»، لاتزاراتو بهروشنی نشان میدهد که بدهی/قرض تنها یک مسأله اقتصادی نیست و بلکه به ابزاری برای شکلدهی به ذهن، اخلاق و حتی سیاست تبدیل میشود. از نگاه او، نئولیبرالیسم با ساختن فردی فرمانبردار، مسئولپندار و خودسرزنشگر، سلطه را به درون انسانها میبرد. بدهی دیگر تنها یک قرارداد مالی نیست؛ بلکه شیوهایست برای فرمانپذیر کردن افراد از راه شرم، گناه و انزوای درونی. این کتاب، دعوتیست به بازنگری در اخلاقِ بدهی و ایستادگی در برابر نظمی که آینده را پیشاپیش به گروگان گرفته است.
در این نوشتار به بررسی کتاب «ساخت انسانِ بدهکار/قرضدار» اثر مائوریتسیو لاتزاراتو میپردازیم.
فصل اول: فهم بدهی/قرض بهمثابهی زیربنای زندگی اجتماعی
لاتزاراتو در آغاز، بدهی را نه صرفاً یک قرارداد مالی، بلکه رابطهای اخلاقی و سیاسی معرفی میکند. به نظر او، پیوند میان طلبکار و بدهکار، بنیان جامعهی نئولیبرال را تشکیل میدهد. این رابطه، برخلاف تصور قراردادی برابر، کاملاً نابرابر است: یکسو قدرت مطالبه دارد و سوی دیگر موظف به پرداخت است. بدهی تنها وابستگی اقتصادی ایجاد نمیکند، بلکه به انقیاد روانی نیز منجر میشود؛ بهطوریکه تعهدات مالی را به وظایف اخلاقی تبدیل کرده و هویت و رفتار فرد را شکل میدهد.
او با مقایسهی دوران فوردیستی و عصر پسافوردیستی، توضیح میدهد که چگونه تمرکز قدرت از کار و تولید به سمت مالیسازی و وامدهی منتقل شده است. (فوردیسم نظامی اقتصادی و تولیدی بود که بر پایهی تولید انبوه، استانداردسازی کالاها، و تقسیم کار با استفاده از خط مونتاژ بنا شد و نخستینبار توسط هنری فورد در اوایل قرن بیستم اجرا شد.)
امروز، دیگر نیروی کار محور نیست؛ بلکه فردِ بدهکار، سوژهی اصلی حکمرانی است—فردی که با بدهی، اعتبار و سررسید، مدیریت و داوری میشود. روابط اجتماعی بیشازپیش مالیسازی شدهاند: از آموزش و سلامت گرفته تا مسکن و حتی روابط عاطفی.
در این چارچوب، بدهی افراد را به کارآفرینان خود تبدیل میکند. هرکس باید مسئول موفقیت یا شکست خود باشد. اگر کسی وام گرفته، مسئولیت بازپرداخت با اوست، حتی اگر شرایط ساختاری و نابرابر او را مجبور به وامگیری کرده باشد. این منطق، شکست را بهجای اینکه امری سیاسی بداند، به مسئولیت اخلاقی فردی تقلیل میدهد و صدای اعتراض را خاموش میکند.
در نهایت، لاتزاراتو بدهی را شکلی از کنترل زمان میداند. اگر سرمایهداری صنعتی زمان حال را از طریق کار تسخیر میکرد، سرمایهداری نئولیبرال آینده را از آن خود میکند. بدهی فرد را به آیندهای مقید میکند که باید مطیع و بیخطر باشد. از این طریق، افراد و جامعه به سوژههایی محتاط، منفعل و فاقد افق سیاسی تبدیل میشوند.
فصل دوم: تبارشناسی بدهی و سوژهی بدهکار
در فصل دوم، لاتزاراتو به ریشههای فلسفی و تاریخی رابطهی طلبکار/بدهکار میپردازد و از نیچه و کتاب تبارشناسی اخلاق بهره میگیرد. به نظر نیچه، مفهوم گناه نه از دین، بلکه از بدهی/قرض آغاز میشود: انسانها با یادگیری بهخاطر آوردن تعهدات مالی، احساس گناه را درونی کردند؛ اغلب از راه خشونت، تنبیه و رنج. بنابراین، گناه ریشه در بدهی/قرض دارد، نه در خطا یا نافرمانی.
لاتزاراتو این درک را به سرمایهداری مدرن تعمیم میدهد. در عصر ما، بدهکار تنها بدهی مالی ندارد؛ او باید شایستگی اخلاقی و اجتماعیاش را نیز اثبات کند. از او انتظار میرود که نه فقط پول، بلکه زمان، انضباط، رفتار و حتی امید خود را در خدمت ساختار مالی قرار دهد. او به سوژهای تبدیل میشود که باید دائماً «قابل اعتماد» و «مولد» باشد—نه از سر انتخاب، بلکه از سر اجبار ساختاری.
او سپس به نظریهی دلوز و گتاری دربارهی «اکسیوماتیک سرمایهداری» اشاره میکند، که در آن سرمایهداری همچون ماشینی توصیف میشود که میل، کار، و زندگی را رمزگذاری و ضبط میکند. در این چارچوب، بدهی ابزاری برای پیشساختسازی رفتار است: افراد بهگونهای رفتار میکنند که از اخراج، نکول یا بیاعتباری بگریزند. این فرآیند، بدهکار را به سوژهای رام و ترسیده تبدیل میکند که با عدد و امتیاز کنترل میشود.
در پایان، لاتزاراتو به این نکته اشاره میکند که نئولیبرالیسم، این منطق را با چنان ظرافتی بهصورت «طبیعی» جا میزند که بدهی بهنظر میرسد نشانهی اختیار و سرمایهگذاری است. اما در حقیقت، بدهی ابزار سلطهای اخلاقی است که اطاعت را درونی میسازد. اینگونه، فردِ بدهکار نه تنها قربانی، بلکه سوژهی همکار و خاموشکنندهی اعتراض است.
فصل سوم: صعود بدهی در نظم نئولیبرال
در فصل سوم، لاتزاراتو به تحول سیاسی و اقتصادی میپردازد که بدهی را به مرکز زندگی مدرن بدل کرده است. او نشان میدهد چگونه گذار از دولت رفاه کینزی به نئولیبرالیسم با حذف حمایتهای اجتماعی همراه بود. در این نظم جدید، افراد مجبورند برای بقا از طریق وام، در خود سرمایهگذاری کنند—چه برای تحصیل، چه خانه، چه مراقبتهای پزشکی.
لاتزاراتو تأکید میکند که این گذار، تولد سوژهی مالیشده را رقم میزند. دیگر نه کارگر هستیم، نه صرفاً شهروند؛ ما بدهکار، دارندهی اعتبار، و مدیر ریسک شدهایم. دولتها این وضعیت را با ترویج «مسئولیت فردی» و آزادسازی بازارهای مالی تقویت کردهاند، در حالی که ناکامی ساختاری را «شکست شخصی» مینامند. در این نظم، پذیرش اجتماعی نه بر اساس حقوق، بلکه بر مبنای توان بازپرداخت شکل میگیرد.
این منطق به دولتها نیز سرایت کرده است. همانطور که افراد بدهکارند، دولتها نیز به بازارهای مالی و آژانسهای رتبهبندی بدهکارند. سیاست عمومی دیگر بر اساس رفاه اجتماعی شکل نمیگیرد، بلکه تابع اعتماد سرمایهگذاران است. نتیجه، نرمالسازی ریاضت اقتصادی، خصوصیسازی و انقیاد سیاسی است. حاکمیت ملی به نهادهای مالی جهانی واگذار شده است.
در نهایت، لاتزاراتو نشان میدهد که بدهی نه تنها ابزار اقتصادی، بلکه فناوری زیستسیاسی است. مردم، نه فقط از فقر و بیکاری، بلکه از بیاعتباری و نکول میترسند. اضطراب، شرم و گناه، احساساتی فراگیرند که مقاومت را ناممکن میسازند. در نتیجه، بدهی ابزار قدرتمندی برای غیرفعالسازی سیاسی و تبدیل شهروندان به سوژههایی منزوی، مسئولپندار و افسرده است.
امتناع از اخلاق بدهکاری
لاتزاراتو نتیجه میگیرد که باید منطق اخلاقیِ بدهی را بهکلی زیر سؤال برد. او معتقد است الزام به بازپرداخت، نه یک اصل اخلاقی، بلکه برساختهی سیاسی نظم سرمایهداری است. در تاریخ، موارد بیشماری از پاکسازی بدهی یا شورش علیه آن وجود داشته است. اما نئولیبرالیسم، بازپرداخت را مقدس و نکول را شکلی از انحطاط اخلاقی جلوه میدهد.
او تأکید میکند که مقاومت از امتناع از درونیسازی احساس گناه آغاز میشود. این یعنی پذیرش این نکته که نکول، نشانهی شکست شخصی نیست، بلکه واکنشی عقلانی به نظمی ظالمانه است. از نظر لاتزاراتو، باید هم از طریق جنبشهای سیاسی (مانند اعتصاب بدهی یا مطالبهی لغو آن) و هم از راه اخلاقی نوین (که همبستگی را جایگزین انقیاد میکند)، این نظام را به چالش کشید.
در نتیجهگیری، او به مسئلهی سوژهسازی بازمیگردد. اگر نئولیبرالیسم انسان بدهکار، ترسو، مطیع و فردگرا میسازد، مقاومت در برابر آن مستلزم خلق سوژههایی تازه است: سوژههایی که خود را نه بهعنوان واحد اقتصادی، بلکه بهعنوان عضو یک جمع همبسته تعریف کنند. آزادی واقعی، نه آزادی در پرداخت، بلکه رهایی از ضرورت پرداخت است.
در نهایت، لاتزاراتو انسانِ بدهکار را نهفقط قربانی، بلکه پتانسیلی برای کنش انقلابی میداند. اگر بدهی/قرض ابزار اصلی نظم نئولیبرال است، پس تضعیف بنیانهای اخلاقی آن، وظیفهای سیاسی است. انسان بدهکار باید از سوژهای مطیع، به سوژهای شورشی تبدیل شود—و آیندهای رها از وام، گناه و اطاعت را مطالبه کند.
پینوشت: نُکول(default) در امور مالی به معنای ناتوانی یا امتناع از انجام تعهدات قانونی یک وام است؛ برای مثال، زمانیکه یک خریدار خانه از پرداخت قسط وام مسکن خودداری میکند و یا نمیتواند بپردازد، یا هنگامیکه یک شرکت یا دولت از پرداخت اصل یا سود اوراق قرضهای که موعد آن فرارسیده، ناتوان میماند.