
31/12/2023
ترجیح دادم مهاجر شوم نسبت به زندهگی کردن اسارت آمیز تحت تسلط جهل و جعل؛
پس از تسلط گروه طالبان زندهگی کردن در کابل برایم همسان نفس کشیدن در یک قفس آهنین دور از هوای آزاد میماند. هر روز پر از ارعاب و استرس و با برخورد با واقعیت های ترسناک و وحشتبار؛ اینکه پیش چشمانت به فرهنگ، مردم، تاریخ و ارزش های که در بدل قربانی های فراوان بدست آمده بود چطور وچگونه توهین میشد. هر روز روایتی تلخی از به بند کشیدن و کشتن همفکران و هم نسل ات باشد و تو نظارهگر وضعیت و کاری از دستت نیاید راه دگری جز مهاجرت در پیش نبود.
با آنکه مهاجرت یک تجربهی پرماجرا و پراحساس است که فرد را با چالشها و فرصتهای جدید روبهرو میکند.
در کنار آن این فرصت برای کشف فرهنگها، رشد شخصیتی و ساختن یک زندگی جدید میباشد که همواره همراه با خاطرات و تجربیاتی دلنشین همراه است.
در سایهی گرمای خانه، همچنان آرزوی بازگشت به ریشهها و اتصال به زادگاه مانند یک حس تلخ است که در قلب هر مهاجر میماند، اما در هر قدم به سوی نور آینده، آن تلخی به یادآوری فرصتهای جدید و زندگی پرمعنا تبدیل میشود.
مهاجر احساسی عمیق از دو جهان است؛ دنیایی که ترک کرده و دنیای جدیدی که تازه وارد شده است. او همواره نوع دلتنگی، شوق بازگشت و آرزوی ادامهی مسیر جدید، درون خود را مییابد.