
27/09/2025
یک پدر به پسرش گفت: این ساعت همان ساعتی است که پدر کلانم برایم داده بود و بیش از ۲۰۰ سال عمر دارد!
قبل از اینکه آن را به تو بدهم، برو نزد جواهر فروش و ببین چقدر برایش قیمت میکنند.
پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: جواهر فروش گفت این ساعت زیاد کهنه و قدیمی است و فقط ۱۵۰۰ افغانی بابت طلایش میخرند.
پدر دوباره به پسرش گفت: حالا ببرش نزد دکاندار اجناس دست دوم و ببین او چقدر میخرد.
پسر برگشت و گفت: او فقط ۱۰۰ افغانی حاضر شد بپردازد، چون ساعت خیلی کهنه است.
پدر از پسرش خواست که یکبار دیگر آن را به موزه ببرد و به کارشناس موزه نشان بدهد.
پسر به موزه رفت و برگشت و گفت: کارشناس موزه عاشق ساعت شد و موزه حاضر است ۱۰۰ هزار افغانی بابتش بپردازد، چون یک نمونه بسیار کمیاب از یک سازنده معروف است.
آنوقت پدر به پسرش گفت:
میخواستم برایت نشان بدهم که تنها جای درست میتواند ارزش واقعی تو را آشکار بسازد.
اگر در جای نادرست کسی برایت اهمیت نداد، هیچگاه غمگین مشو، چون ارزش تو کم نشده، بلکه در جای مناسب قرار نداری!
کسانی که ارزش واقعیات را میدانند همیشه وجود دارند، پس کوشش کن همیشه در جایی باشی که ارزش تو را بدانند.