Hazaristan Media News رسانه خبری هزارستان

Hazaristan Media News رسانه خبری هزارستان رسانه خبری هزارستان صدای ملیون ها انسان
کانال یوتیوپ رسانه خبری هزارستان در خدمت شما خوبان
https://www.youtube.com/channel/UC8asQAJkfsNvoiHTsdexZpA

داکتر عباس بصیر، وزیر پیشین تحصیلات افغانستان، در انتخابات شورای ادغام مهاجران شهر پولهایم آلمان پیروز شد و به این شورا ...
16/09/2025

داکتر عباس بصیر، وزیر پیشین تحصیلات افغانستان، در انتخابات شورای ادغام مهاجران شهر پولهایم آلمان پیروز شد و به این شورا راه یافت. تیم هشت نفره آنها با کسب ۵۶.۲ درصد آرا، توانست ۵ کرسی از مجموع کرسی‌های شورا را به دست آورد. آقای بصیر که از سه سال به این سو در آلمان زندگی می‌کند و پس از سقوط نظام جمهوری و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان به این کشور مهاجرت کرده است، می‌گوید: «فضای انتخاباتی در آلمان فرصتی تقریبا برابر برای همه فراهم می‌کند.» او در جریان کارزار انتخاباتی‌اش به «امل» گفت که هدفش از نامزدی در شورا حمایت از مهاجران، درک عمیق‌تر سیاست‌های آلمان و همچنین فعالیت در حوزه محیط زیست است.

اوف، غم روی غم...محمد زمان، یکی از باشندگان قریه سرآب بهادرکه ولسوالی مرکز بهسود، چند روز پیش به قصد خرید گوسفند از کوچی...
11/09/2025

اوف، غم روی غم...

محمد زمان، یکی از باشندگان قریه سرآب بهادرکه ولسوالی مرکز بهسود، چند روز پیش به قصد خرید گوسفند از کوچی‌ها، حوالی ساعت هفت صبح از خانه بیرون شد و از آن زمان ناپدید گردید.
متأسفانه، امروز جنازه‌اش در کوه پیدا شد...

این حادثه تلخ، یک‌بار دیگر زخم‌های کهنهٔ مردم ما را تازه کرد.
می‌خواهم صریح بگویم: عامل بسیاری از نفاق‌ها، قربانی‌ها، و ناهنجاری‌های چند سال اخیر در این مناطق، حضور و عملکرد کوچی‌های مسلح بوده است.
تاریخ، گواه این حقیقت تلخ است که بارها بهسود و دیگر مناطق هزاره‌جات، قربانی خشونت‌ کوچی‌ها شده‌اند.

ما از امارت اسلامی و مقامات مسئول جداً می‌خواهیم که این قضیه را به گونهٔ جدی و عادلانه پیگیری کنند تا دیگر چنین فجایعی تکرار نشود.

و ما، همچنان با حسرت و اندوه، منتظر آن روز هستیم:

روزی که در این سرزمین،
هیچ مادری در غم فرزند،
هیچ خواهری در فراق برادر،
هیچ پدری در سوگ فرزند،
و هیچ خانواده‌ای در اندوه از دست‌دادن عزیزشان ننشیند.

روزی که دیگر خون ریخته نشود و صلح، جایگزین نفرت گردد.

اگر واقعاً خود را مسلمان می‌دانیم، باید به حرمت انسانیت، به حرمت خون، و به حرمت اشک‌های مادران، دست از ظلم برداریم.
کسانی که چنین اعمال فجیعی را انجام می‌دهند، نه‌تنها از اسلام، که از انسانیت نیز فاصله گرفته‌اند.

از مردم مسلمان می‌خواهم، از هیچ‌کسی که با رفتار و عملکردش، مسلمان‌بودن را زیر سوال می‌برد، حمایت نکنند.

اسلام دین صلح است، نه خشونت.

شفاخانه علی جناح از دست برچی انتقال پیدا کرد. این در حالی است که چند روز قبل جعفر مهدوی، یک از افراد امارت در غرب کابل ا...
10/09/2025

شفاخانه علی جناح از دست برچی انتقال پیدا کرد.
این در حالی است که چند روز قبل جعفر مهدوی، یک از افراد امارت در غرب کابل از عدم انتقال آن اطمینان داده بود.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیمپیام تسلیت دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت‌اللّه العظمی فاضلی بهسودی(مدّظلّه العالی)به مناسبت وقوع ز...
03/09/2025

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

پیام تسلیت دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت‌اللّه العظمی فاضلی بهسودی(مدّظلّه العالی)
به مناسبت وقوع زلزله اخیر کشور در ولایت کنر ومناطق همجوار

وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ(سوره بقره/156)

وقوع زلزله ویرانگر در ولایت کنر و مناطق همجوار که باعث جانباختن و مجروح شدن عده زیادی و بی‌خانمان شدن هزاران تن از همشهریان عزیز شد، باعث تأسّف و اندوه فراوان گردید.
دفتر حضرت آیت‌اللّه العظمی فاضلی بهسودی(مدّظله العالی) ضمن ابراز همدردی و غمشریکی، این مصیبت ناگوار را به همۀ بازماندگان تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای درگذشتگان این حادثۀ مؤلمه رحمت و غفران، برای مجروحین شفای عاجل و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت می‌دارد.
از هموطنان گرامی به خصوص تجّار و خیّرین گرامی درخواست می‌شود که در این شرایط سخت مثل گذشته به هر نحو ممکن به یاری حادثه دیده‌گان شتافته و کمکهای مادّی و معنوی خودشان را از آنان دریغ نسازند.

محمد حسن عارفی رئیس دفترمرکزی

11/6/1404

پیام همدردی و غم شریکی مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله العظمی الحاج واعظ‌زاده بهسودی(دام ظلّه) راجع به زلزله زدگان ولسوالی‌ه...
03/09/2025

پیام همدردی و غم شریکی مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله العظمی الحاج واعظ‌زاده بهسودی(دام ظلّه) راجع به زلزله زدگان ولسوالی‌های کنر
﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾
در پی زلزله نسبتاً شدید و حادثه دل‌خراش طبیعی دیشب در شرق کشور، جان حدود هشت‌صد تَن از هم‌وطنان عزیز ولسوالی‌های کنر ما را گرفته نزدیک به دوهزار تَن مجروح شدند و علاوه قربانیان انسانی خسارات بسیاری را برجای گذاشتند اعمّ از ویرانی خانه‌ها، تخریب مزارع و تلفات حیوانات.
این‌جانب در قبال این حادثه تکان‌دهنده، دل‌خراش و ناراحت‌کننده با خانواده‌های قربانیان اظهار همدردی نموده برای مجروحان شفای عاجل از خداوند منّان خواهانم و از همه هم‌وطنان تقاضای همکاری، هم‌یاری و مشارکت وسیع دارم.
از مقامات امارت اسلامی هم جداً تقاضا می‌کنم که با تمام نیرو و توان برای نجات مجروحان و التیام قلب آسیب دیدگان بشتابند و برای وزارت شهرسازی و مسکن دستور دهد که در ساخت خانه‌ها در آینده مملکت معیارهای جهانی زلزله را در نظر داشته جلو آسیب‌های احتمالی آینده را بگیرند.
خداوند همه را از قهر طبیعت نجات داده در برابر حوادث بیمه نماید، آمین یا ربّ العالمین.
کابل، دارالمعارف اهلبیت(ع)، حاج واعظ‌زاده بهسودی
۸/ ربیع‌الاوّل/ ۱۴۴۷ هـ. ق مطابق با ۱۰/ سنبله/ ۱۴۰۴ هـ. ش

بسم الله الرحمن الرحیمكُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِترجمه: هر ج...
03/09/2025

بسم الله الرحمن الرحیم
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
ترجمه: هر جانی چشنده‌ی مرگ است و بی‌گمان پاداش شما در روز قیامت به تمامی داده خواهد شد.
با نهایت تأسف و تأثر، حادثه‌ی تلخ و غم‌انگیز زلزله در ولایت کنر، دل‌های همه‌ی ما را اندوهگین ساخته است. در این مصیبت بزرگ، جان‌های بسیاری به سوی پروردگار شتافتند و خانواده‌های فراوانی داغدار شدند.
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» ترجمه: همانا با هر سختی آسانی است.
به همین مناسبت، ختم قرآن کریم به نیت شادی روح جان‌باختگان، تسلای بازماندگان و شفای عاجل مجروحان باشندگان ولایت کنر، الیوم سه شنبه، مورخ ۱۱ - ۶ - ۱۴۰۴. ه. ش. در لیسه عالی شهید رحیمی ولسوالی مرکز بهسود ولایت میدان وردک، با، اشتراک آمر، اساتید و شاگردان، این مکتب برگزار گردید.
تلاوت آیات الهی و ذکر نام پروردگار، چراغی است، برای آرامش دل‌های شکسته هم وطن مان و وسیله‌ای برای نزول رحمت و مغفرت الهی.
از خداوند متعال مسألت داریم که به ارواح درگذشتگان این حادثه غم انگیز، رحمت واسعه عطا فرماید، و برای بازماندگانش صبر جمیل و اجر جزیل عنایت کند، و برای مجروحان شفای کامل ارزانی دارد. همچنین از درگاه پروردگار می‌خواهیم که مردم و سرزمین ما، افغانستان عزیز را، از هرگونه بلایا و مصیبت‌ها، محفوظ بدارد ان‌شاءالله. با احترام
محمد هادی "مرادی"
آمر لیسه عالی شهید رحیمی. ولسوالی مرکز بهسود

16/08/2025
16/08/2025
 ٔ_سرافرازی_ماست!بیایید با حضور پرشور خویش در محفل باشکوه تقدیر از نخبگان کانکور ۱۴۰۴، سهمی هرچند کوچک اما ارزشمند در پا...
12/08/2025

ٔ_سرافرازی_ماست!
بیایید با حضور پرشور خویش در محفل باشکوه تقدیر از نخبگان کانکور ۱۴۰۴، سهمی هرچند کوچک اما ارزشمند در پاسداشت بزرگ‌ترین سرمایهٔ اجتماعی‌مان ادا کنیم.
#جمعه، ۲۴ اسد.

اعزام زائران افغان به مراسم اربعین ۱۴۰۴ لغو شددر پی برگزاری جلسه اضطراری ستاد اربعینی کابل با حضور نمایندگان شورای علما ...
04/08/2025

اعزام زائران افغان به مراسم اربعین ۱۴۰۴ لغو شد
در پی برگزاری جلسه اضطراری ستاد اربعینی کابل با حضور نمایندگان شورای علما و اتحادیه‌های سیاحتی، به‌طور رسمی اعلام شد که روند اعزام زائران افغانستانی به مراسم اربعین سال ۱۴۰۴ متوقف می‌شود.
بر اساس اعلام رسمی این نهاد، سه عامل اصلی این تصمیم عبارت‌اند از: تعیین هزینه‌ی سنگین ۵۰۰ دالر برای هر زائر، محدودسازی شدید شرکت‌های مجاز از سوی سفارت ایران، و نبود شفافیت در روند ثبت‌نام و اعزام.
شرکت‌کنندگان این شرایط را ناعادلانه، غیرقابل‌تحمل و خلاف کرامت زائران دانسته‌اند. ستاد اربعینی به شرکت‌های عضو توصیه کرده است که در صورت عدم تغییر در سیاست‌های موجود، از ادامه همکاری انصراف داده و مدارک زائران را بازگردانند.

24/07/2025

یاد شهدای روشنایی، چراغ راه تاریک‌ترین شب‌های این سرزمین است...

امروز سالروز فاجعه خونین ۲ اسد ۱۳۹۵ است؛ روزی که صدای عدالت‌خواهی مردم مظلوم ما، در میدان دهمزنگ کابل، با آتش انتحار پاسخ داده شد.

در چنین روزی، ده‌ها تن از فرزندان بیدار و روشنگر این سرزمین، که تنها خواسته‌شان عدالت، برابری و پایان تبعیض بود، در خون خود غلتیدند. آن‌ها آمده بودند که با صدای آرام و مدنی فریاد بزنند: مناطق مرکزی نیز حق توسعه دارند! ما نیز شهروندان این کشوریم!

اما پاسخ‌شان، مرگ بود... پاسخ‌شان، سکوت سنگین و سیاست‌های گزینشی بود...

شهدای روشنایی، وجدان بیدار تاریخ‌اند؛ نه خاموش می‌شوند، نه فراموش...

ما نه آن خون‌ها را فراموش کرده‌ایم، نه آن فریادها را، و نه آن درد جانکاه را که بر سینهٔ ما گذاشتند. ۲ اسد، تنها یک تاریخ نیست؛ نماد یک ملت دردکشیده است که در اوج مظلومیت، شرافتمندانه ایستاد.
یاد یاران شهید مان گرامی باد.

نوشته‌ی از اسدالله سعادتی در باره دانشنامه هزاره.  «صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حسابکاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست»(د...
01/03/2024

نوشته‌ی از اسدالله سعادتی در باره دانشنامه هزاره.
«صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست»
(در حاشیه نقد و دفاع‌های دانشنامه هزاره)

بارش بی‌امان باران نقد، بر «دیوان ما»/«دانشنامه ما» پای سید ابوطالب مظفری یکی از ارجمندترین صاحبان/سیاست‌گذاران این دیوان را نیز داخل رینگ دفاع کشاند. بدون هیچ گونه تعارف تأکید می‌کنم که سید ابوطالب مظفری یکی از کسانی است که در نزد من خیلی ارجمند است. من هرچند که توفیق دوستی به معنای متعارف را با آقای مظفری نداشته ام؛ اما تصویری از او در ذهن داشتم/دارم که او را در خیال‌خانه من از بسیاری‌ها بالاتر می‌نشاند.
آن روزی که او با مصرعی از یک غزل حافظ؛ «کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست»، به میدان آمد، من خیلی خوشحال شدم و آن را به فال نیک گرفتم؛ هرچند که خشم و زخم خوردگی را در لحنش می‌شد احساس کرد.
دلیل خوشحالی ام این بود که من یک کار فرهنگی بزرگ، در قد و قامت دانشنامه را برای قومی که تیغ کشتار و آتش حرمان هرگز برای شان مجال نداده است تا خویشتن خویش را از منظر و مرآی خود روایت کند، کاری بس مهم و اساسی می‌دانستم و می‌دانم. از این جهت تصور می‌کردم که با ورود ایشان به رینگ، اولاً بر زوایای تاریک «دیوان ما» نور لازم تابانده خواهد شد و ثانیاً فکر می‌کردم او شهامت این را دارد که اشتباهات را با ارتکاب اشتباه دیگر، سویه‌های سیاسی نبخشد.
نقدهایی را که من تا کنون کم و بیش در فضای مجازی در باره دانشنامه مرور کرده ام، جنبه‌های گوناگون دارند. آقای مظفری نیز ممکن است متناسب به ابعاد مختلف آن نقدها، از جنبه‌های گوناگون به دفاع بر خیزد. شاید همه آن جنبه‌ها در جای خود مهم باشند؛ اما آنچه برای من مهم است؛ جنبه سیاسی کار است. اینکه اسامی کدام قریه یا قریه‌ها، کدام کتاب یا کتاب‌ها، کدام نشریه یا نشریه‌ها، کدام شخصیت مذهبی یا علمی، کدام نویسنده یا فعال فرهنگی، کدام متنفذ یا شخصیت اجتماعی، کدام گیاه یا گیاهان کوهی در دانشنامه ذکر ‌شود یا نشود، بر سرنوشت جمعی ما تأثیر و اهمیت چندانی نخواهد داشت. آنچه سرشت و سرنوشت جمعی ما را متأثر می‌سازد، تصویر سیاسی ما است. این هزاره کیست که حالا تاریخ، گذشته، رجال، فرهنگ، جغرافیا و سرشت و سرنوشت غمبار خویش را روایت می‌کند؟ منظورم از کیستی هزاره دعوای بین هزاره و سید و قزلباش و امثالهم نیست و در مورد اینکه چه کسی هزاره است و چه کسی هزاره نیست؛ در اینجا نفیاً و اثباتاً اظهار نظری نمی‌کنم. منظور من از کیستی هزاره، ویژگی‌های سیاسی و اخلاقی و دینی اوست. آیا هزاره‌ها کافرانی اند که امیر عبدالرحمان خان با گرفتن فتوای کفر شان از علمای دربار، دمار از روزگار شان در آورد؟ یا محارب خدا و رسول خدا است که دولت اسلامی، از حنجره آیت‌الله دربار، محمد آصف محسنی، محارب بودنش را روی آنتن‌های رسانه‌ «ملی؟» آن زمان فرستاد؟
یا نه؟ هزاره نه آن است که عبدالرحمان کفرش را -به زعم خود- ثابت کرد؛ و نه این است که آیت الله دربار دولت مجاهدین –به زعم خود- محاربش خواند. بلکه هزاره آن است که اوصاف و ویژگی‌های سیاسی، دینی و اخلاقی اش، از حلقوم شهید مزاری در فضای ملتهب مقاومت غرب کابل فوران کرد؟ یعنی، هزاره‌ی مسلمان، آزاد اندیش، عدالت طلب، مشارکت طلب، طرفدار اصل وحدت ملی، مخالف سرسخت دشمنی اقوام، طرفدار تحمل یک دیگر؛ و خواهان پایان عصر جرم انگاری نژادی. قرار است کدام تصویر از هزاره را در دانشنامه ترسیم کنیم؟ از کدام منظر به هزاره نگاه کنیم. منظور از منظر، آن منظر یا پرسپکتیو فلسفی نیست؛ هدف، منظر سیاسی است. نظرگاه خود ما و روایت خود ما در منازعات سیاسی-نظامی در باره ما اصالت دارد، یا نظرگاه و روایت کسانی که با ما می‌جنگیدند؟
با توجه به آنچه گفته شد، وقتی جناب آقای مظفری به میدان آمد، «همه تن چشم شدم» و خیره به دنبال یک چیز گشتم: «پاسخ او در مورد مدخل ادبیات مقاومت». دلیل این عطش به دیدن آن پاسخ، روایتی بود که از مدخل نویس ادبیات مقاومت شنیده بودم. مدخل نویس ادبیات مقاومت در جایی گفته بود، او، آش ادبیات مقاومت را با اشاره و استشاره سرور ارجمند ما جناب آقای مظفری پخته است. گرچه مدخل نویس محترم ادبیات مقاومت، چشمش را بر زمینه‌های شکل‌گیری این ادبیات نبسته و بی‌توجه به سه مؤلفه مورد ادعای آقای مظفری، استبداد داخلی را نیز در کنار تجاوز خارجی یکی از زمینه‌های شکل‌گیری ادبیات مقاومت بیان کرده است. در عین حال اما از کنار مقاومت غرب کابل و ادبیات برین و بی‌مانند آن دوره که هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در تاریخ هزاره‌ها تکرار ناپذیر است، چشم پوشیده و آرام و سر به زیر گذشته است. انگار نه غرب کابلی بوده است؛ نه مقاومتی، نه شعری، نه سخنی، نه حماسه‌ای، نه چکامه‌ای و نه هیچ چیزی.
دیروز وقتی سومین قسمت از دفاعیه آقای مظفری سر از فیسبوک بر آورد، پاسخ ایشان در قسمت ادبیات مقاومت و تعریفی که از آن ارائه کرده بود، برایم جالب بود. ایشان سقف ادبیات مقاومت را بر سه ستون استوار کرده است؛ یکم، ادبیاتی که شاعران یک کشور در مورد تجاوز یک کشور خارجی خلق کرده باشد؛ دوم، ملی باشد؛ یعنی کل مردم آن کشور از اقوام مختلف آن را سروده باشند؛ و سوم اینکه عمر این اشعار، از نظر زمانی متناسب با محدوده زمانی اشغال باشد، نه پس از آن. ایشان سپس در مورد پایه چهارم نیز با تردید سخن گفته است؛ یعنی اینکه شعر مقاومت باید از داخل کشور و در زیر سایه اشغال سروده شده باشد، نه از خارج کشور. (نقل به مضمون)
سقف و ستون‌هایی را که استاد مظفری در تعریف ادبیات مقاومت طراحی کرده است، بنای تنگی را شکل میدهد که از نظر ایشان مانع اغیار است. یعنی هیچ یکی از پایه‌های سه‌گانه‌ای را که ایشان طرح کرده است، به ادبیات دوره مقاومت غرب کابل اجازه تکیه دادن به خود و نشستن زیر سقف بالای سرش را نمی‌دهد و هرسه معیار طرح شده، ادبیات دوره مقاومت غرب کابل را از دایره خود خارج می‌کند؛ زیرا مقاومت غرب کابل، مقاومت در برابر تجاوز خارجی نیست؛ ادبیات مربوط به مقاومت غرب کابل توسط کل مردم افغانستان از اقوام مختلف سروده نشده است؛ و سرانجام از نظر زمانی نیز، پس از پایان دوره اشغال است. بنا براین نامش هرچیزی که هست، ادبیات مقاومت نیست. آنچه من فهمیدم، این خلاصه پاسخ صاحب دیوان ما در مورد مقاومت غرب کابل است.
من البته تا زمانی که این پاسخ جناب آقای مظفری و این تعریف شان از ادبیات مقاومت را نخوانده بودم، تصورم چیز دیگری بود. قضیه را در حد سهل‌انگاری یک مدخل‌نویس، یا حداکثر سوگیری‌های حزبی و سیاسی درون‌قومی تفسیر و تحلیل می کردم؛ اما با پاسخ سرور ارجمندم جناب آقای مظفری این گمان بر من تقویت شد که مبادا نحوه برخورد با مقاومت غرب کابل، بسیار ریشه دارتر از این ها باشد و ریشه اش از برکه ناپیدای اطراف برون‌قومی آب بگیرد. اطرافی که نمی‌خواهند تصویر شان در منازعات سیاسی-نظامی افغانستان شکسته شود. وگرنه چه رمزی و چه رازی در کار است که شاعر دردمندی و به قول خودش یاقوت بازمانده‌ای، در پیوند با سرشت منازعات سیاسی-قومی، یکباره چنین بی پروا شود و در دیوانی که به ظاهر از خود هزاره است، علیه فهم و تفسیر و روایت هزاره گام بگذارد؟ به نظرم این آن «زاهد ظاهر پرستی» نیست که «از حال ما آگاه» نباشد. آگاه هست. آن صاحب دیوانی هم نیست که حساب نداند. حساب هم می‌داند؛ اما با همه اینها وقتی می‌بینیم که: «کاندرین طغرا نشان حسبه لله نیست؛» شاید به قول خودش علت داشته باشد، نه دلیل؛ و این مأیوس کننده است.
سرور اجمند ما می‌داند که آن تعریف واقعی ارسطویی که شرط لازم و کافی معرف را همزمان و یکجا با خود داشته باشد، قرن‌ها است که از حوزه علوم انسانی رخت بربسته و فقط در حوزه منطق و ریاضیات کاربرد دارد. آنچه فعلاً در حوزه ادبیات و علوم انسانی برای تعریفِ معرف می‌توان کم و بیش به کار برد شباهت‌های خانوادگی ویتگنشتاین است. حدود و ثغور مفاهیم، آن چنان روشن نیست که ایشان گفته است. بسیاری از اندیشمندان به این باور اند که ما باید به جای تعریف، تعیین مراد کنیم؛ زیرا هیچ گونه تعریفی سرراستی، در حوزه علوم انسانی و حوزه ادبیات وجود ندارد. مرزها چنان مغشوش اند که رسیدن به یک تعریف واحد و واقعی را ممتنع می‌سازد. شاید جناب آقای مظفری ادعا کند که هدف ما نیز در مدخل ادبیات مقاومت تعیین مراد بود؛ اما چنین ادعایی مشکل را رفع نمی‌کند. بنای کوچکی را که ایشان برای گنجاندن «جمیع افراد» ادبیات مقاومت ساخته، به نظر من ابعادش دلبخواهی و بوالهوسانه انتخاب شده است؛ زیرا عرض و طول تعریف را آن چنان درهم فشرده است که به جای «مانع اغیار» بودن، جلو «جامع افراد» بودن را گرفته است.
معلوم نیست که این سه پایه مورد ادعای جناب آقای مظفری از کجا آمده است؟ هیچ منبع معتبری از حوزه زبان فارسی برای مدلل شدن مدعا بیان نشده است. همه منابعی که نویسنده در این باره خوانده است، خلاف ادعای شاعر ارجمند و صاحب دیوان و دانشنامه ما را ثابت می‌کند. چند نمونه را از باب مثال ذکر می‌کنیم:
1- دانشنامه ادب فارسی، در مدخل ادبیات مقاومت افغانستان، دیوان‌های اشعار مربوط به مقاومت غرب کابل و شهادت شهید مزاری را با آوردن اسم دیوان‌ها، از مصادیق ادبیات مقاومت ثبت کرده است. (ر.ک: دانشنامه ادب فارسی، مدخل ادبیات مقاومت افغانستان)
2- محمد کاظم کاظمی یار و همکار آقای ابوطالب مظفری، در وبسایت رسمی اش، شعر مقاومت افغانستان را برخلاف آقای مظفری بر دو زمینه استوار کرده است: تجاوز خارجی؛ و استبداد و خودکامگی داخلی. (ر.ک: سایت رسمی محمد کاظم کاظمی، شعر مقاومت در افغانستان)
3- دکتر ناصر محسنی نیا، در یک مقاله علمی-پژوهشی، تحت عنوان «مبانی ادبیات مقاومت معاصر ایران و عرب» به صورت مبسوط شرایط، ویژگی‌ها، زمانه و زمینه ادبیات مقاومت را در جامعه ایران و جوامع عربی به بحث گرفته است. ایشان تولید ادبیات مقاومت را نه صرفاً برایند تجاوز خارجی می‌داند، نه به نویسندگان و سرایندگانش کاری دارد که از یک «قوم» باشد یا از همه «اقوام؟؟!!!؛» و نه هم، زمان یا زمان‌های خاصی را شامل تعریف ادبیات مقاومت می‌کند. او ادبیات مقاومت در ایران را به سه مرحله تقسیم کرده است: دوره مشروطیت؛ دوره پهلوی؛ و دوره انقلاب. نمونه شاعرانی که در مرحله اول، شعر مقاومت سروده اند، افرادی مانند؛ ادیب المالک فراهانی، ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا؛ علی اکبر دهخدا و امثال اینها است. نمونه شعرای مرحله دوم، کسانی مانند سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج؛ فریدون مشیری؛ فروغ فرخ زاد؛ سهراب سپهری و امثال اینها است. شعرای مرحله سوم نیز، کسانی هستند، مانند حمید سبزواری؛ مهرداد اوستا امیری؛ قیصر امین؛ شهریار و امثال این ها. (ر.ک: نشریه ادبیات پایداری، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، شماره اول، پاییز 1388)
4- روزنامه کیهان در مقاله‌ای تحت عنوان «جستاری در مفهوم شعر مقاومت و پایداری» شعر مقاومت را حاوی مبارزه در سه جبهه می‌داند: جبهه مبارزه با نفس اماره؛ جبهه مبارزه با استبداد داخلی؛ و جبهه مبارزه با تجاوز خارجی. (ر.ک: روزنامه کیهان، 15 اسفند 1395، شماره 21577)
5- در نگاه اسلامی-شیعی ما اشعار مربوط به حادثه عاشورا و شهادت امام حسین نیز مصداق روشنی از ادبیات مقاومت است. ادبیاتی که نه بر پایه تجاوز خارجی استوار است و نه بر پایه محدوده زمانی خاص و نه هم همه مردم یک کشور از حیث احترام به «وحدت ملی!» و «عدالت اجتماعی!» در سرودن آن سهم مساوی گرفته اند.
گرچه صاحب دیوان ما، به دلیل هوش و فراست سرشارش، به منظور بستن پنجره‌های حمله بر خود، گفته است که تعریف ما تعریف خاصی است و از میان مجموعه تعاریف موجود گزینش شده است. پرسش اساسی اما این است که ولو چنین تعریف غریبی وجود داشته باشد، این تعریف با دانشنامه هزاره و روایت هزاره از مقاومت و ادبیات مقاومت چه ربطی دارد؟ چرا باید این انتخاب می‌شد؟ وقتی خود تان می‌فرمایید که یکی از پایه‌های تعریف این است که همه مردم افغانستان، از اقوام مختلف باید آن را سروده باشند، مگر کل مدخل ادبیات مقاومت به صورت اتومات از دایره بحث دانشنامه یک قوم بیرون نمی‌شود؟
مگر قرار نیست که این دانشنامه برای هزاره باشد و از میان مجموعه تعاریف، تعریفی گزینش شود که هم مقصود هزاره از مقاومت و شعر مقاومت را برآورده سازد و هم با تعاریف شناخته شده‌تر و شایع‌تر این حوزه –چنانچه آورده شد- سازگارتر باشد؟ واقعاً نمی‌دانم چه رمزی در کار است. «زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست»
ما باید به فهم و شناخت هزاره از خودش و روایتی که هزاره از مناسبات خود با دیگران دارد و منطقی که در مقاومت غرب کابل داشته است احترام بگذاریم.
به نظر من، مقاومت غرب کابل و روایتی که در متن آن پدید آمد؛ در مناسبات سیاسی-اجتماعی، بازتاب دهنده فهم و شناخت هزاره از خودش هست. مقاومت غرب کابل و مزاری در هزاره ذوب شده است و هزاره در مقاومت غرب کابل و مزاری. در آن مقاومت بود که هزاره خود را تمام‌قد در آیینه آبی چشمان مزاری متجلی یافت و در کلام ساده و صادقانه اش خویشتن را باز شناخت. این نوع نگاه به شهید مزاری و مقاومت غرب کابل، یک نگاه ناشی از گرایش‌های حزبی نیست؛ ربطی به نصر و سپاه و حرکت و وحدت ندارد. جزء واقعیت‌های زیسته جامعه ماست. هزاره نه تنها در حیات مزاری، بلکه بعد از شهادتش نیز خود را با او و راه او و آرمان او و مقاومت او تفسیر می‌کند. مگر ندیدیم که چگونه موج عظیم و متلاطم مشایعت کنندگان سوگوار چونان کهکشان «از غزنه تا بلخ گسترانده» شد؟ مگر ندیدیم که چگونه باشهادت او هزاره در «هفت اقلیم عالم» در ماتم عمیق فرو رفت؛ مگر نمی‌بینیم که سه دهه بعد از شهادت او، هزاره در «هفت اقلیم عالم» از آسیا و اروپا و امریکا، تا استرالیا و کادانا و آفریقا و هر گوشه‌ای از دنیا که حضور دارند، سال روز شهادت او را تجلیل می‌کنند؟ مگر نمی‌بینیم که توده‌های هزاره هنوز هم با شنیدن نام مزاری با صدای بلند گریه می‌کنند؟ پس چگونه میشود دانشنامه هزاره نوشت؛ اما از مقاومت غرب کابل و ادبیات مقاومت در آن باره که در بین هزاره‌ها به همین عناوین شهره شهر است، چیزی نگفت؟
با توجه به دفاعیه‌هایی که تا هنوز خوانده ام، مخصوصاً با دقت به دفاعیه آقای ابوطالب مظفری در مورد مدخل ادبیات مقاومت، تصور می‌کنم یک جای کار به شدت می‌لنگد. صادقانه پیشنهاد می‌کنم اگر ارباب و اصحاب دانشنامه می‌خواهند کار شان برای هزاره و به نفع هزاره باشد، کاستی‌های سیاسی را رفع و نگاه شان را در قسمت مقاومت غرب کابل و موارد مرتبط با آن تصحیح کنند. در غیر آنصورت، اگر «در» همچنان بر همین پاشنه بچرخد و بازی به همین منوال ادامه یابد، بهتر است عطای دانشنامه به لقایش بخشیده شود و بعد از این نیز، ما باشیم و همین مردم خسته از درد و رنج؛ و زخمی از دست دوست و دشمن؛ کماکان بدون دانشنامه و دیوان؛ زیرا: «عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست».

Address

Https://www. Youtube. Com/channel/UCenpWWCoJyv0E-onn4vu7xA
Kabul

Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when Hazaristan Media News رسانه خبری هزارستان posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Contact The Business

Send a message to Hazaristan Media News رسانه خبری هزارستان:

Share