حمید سالنگی

  • Home
  • حمید سالنگی

حمید سالنگی صفحه رسمی حمید سالنگی خبرنگار و فعال مدنی

چرا افغانستان دیگر درست نمی‌شود؟ 1. نظام آموزشی ویران: کودکان به‌جای علم، با افراط‌گرایی و تعصب تربیت می‌شوند. نسل آینده...
18/07/2025

چرا افغانستان دیگر درست نمی‌شود؟

1. نظام آموزشی ویران: کودکان به‌جای علم، با افراط‌گرایی و تعصب تربیت می‌شوند. نسل آینده از پایه سوخته است.

2.اقتصاد وابسته و ناکارآمد: هیچ تولید واقعی وجود ندارد. کشور به کمک خارجی و پول مهاجرین وابسته است، بدون آن فرو می‌پاشد.

3.فرار مغزها: نخبگان، تحصیل‌کردگان و افراد کاردان، یا در تبعیدند یا خاموش. بدون ظرفیت انسانی، هیچ کشوری بازسازی نمی‌شود.

4.حکومت ایدئولوژیک: اداره کشور به‌جای عقل و قانون، با برداشت‌های افراطی دینی و قبیله‌ای انجام می‌شود. نتیجه آن، سرکوب، عقب‌ماندگی و بسته‌ماندن جامعه است.

5.انزوای جهانی: افغانستان هیچ شریک استراتژیک ندارد، نه در سیاست، نه در اقتصاد، نه در تکنولوژی. منزوی و فراموش‌شده.

6.فروپاشی اخلاق اجتماعی: فضای عمومی پر از فحاشی، توهین، قوم‌پرستی، نفرت و بی‌احترامی‌ست. همکاری، اعتماد، تحمل و گفتگو تقریباً نابود شده‌اند.

7.جامعه‌ای فرسوده و افسرده: دهه‌ها جنگ، فقر، تحقیر و ناامیدی، مردم را به جایی رسانده که دیگر نه امید دارند، نه انگیزه، نه اعتماد به هیچ ساختار.

افغانستان نابود شد، چون هم زیرساخت فکری ندارد، هم ساختار سیاسی، هم فرهنگ اجتماعی.
نه مردمش آماده تغییرند، نه نظامش ظرفیت اصلاح دارد.
این یک شکست ملی، ساختاری و تمدنی‌ست نه فقط بحران سیاسی.

و این است حقیقت تلخ، بدون فریاد، فقط با منطق.

تقریبا 10 روز می شود که بیش از دو هزار باشنده ولایت پروان که از ایران اخراج شده اند در بدترین شرایط در مرز های کشور ماند...
11/07/2025

تقریبا 10 روز می شود که بیش از دو هزار باشنده ولایت پروان که از ایران اخراج شده اند در بدترین شرایط در مرز های کشور مانده اند و هیچ کمکی برای انتقال آنها به ولایت پروان صورت نگرفته است، وضعیت کودکان و کهن سالان وخیم گزارش شده است.

اگر عاشورا درسی دارد، آن درس «آزادگی» است؛ آن‌که نه ظلم کند، نه زیر بار ظلم برود. آن‌که در برابر باطل بایستد، اگرچه تنها...
03/07/2025

اگر عاشورا درسی دارد، آن درس «آزادگی» است؛ آن‌که نه ظلم کند، نه زیر بار ظلم برود. آن‌که در برابر باطل بایستد، اگرچه تنها باشد. آن‌که کرامت انسانی‌اش را، حتی به بهای جان، نفروشد.

اما امروز می‌بینیم کسانی را که خود در فقر و آوارگی می‌سوزند، زیر چکمه‌ی طالبان له شده‌اند، از وطن رانده، در غربت مانده، نان شب ندارند، امنیت و عزت ندارند… ولی هنوز هم زنجیر به پشت می‌زنند، خاک بر سر می‌ریزند و در سوگ کسی سینه می‌زنند که قرن‌ها پیش برای عزت خود ایستاد، جنگید و – به باور خودشان – امروز نزد خداوند، سرفراز و جاودان است.

در چنین روزگاری، با چنین وضعیتی، حقیقت آن است که اگر قرار به سینه زدن باشد، این حسین است که باید به حال تو سینه بزند، نه تو به یاد حسین.

تو که امروز مظلوم‌تر، بی‌پناه‌تر و تنها‌تری؛ تو که هیچ تکیه‌گاهی نداری و حتی فریاد کشیدن برای حق خود را نیز نیاموخته‌ای؛ تو به عزاداری نیازی نداری، تو به بیداری نیاز داری.

عاشورا، نمایش خون و خاک و زنجیر نیست. عاشورا، فریاد است. انتخاب است. راهی است میان تسلیم و ایستادگی. اگر از حسین فقط اشک ریختن را آموختی، و نه ایستادن را، نه او را شناخته‌ای و نه راهش را.

ای کاش روزی برسد که به‌جای زخم زدن بر پیشانی، بر زخم‌های جامعه مرهم بگذاریم؛ به‌جای سینه زدن در کوچه‌ها، برای عدالت فریاد بزنیم.

عاشورا نه عزاداری است، نه باج دادن به تاریخ؛ عاشورا، دعوت به ایستادگی امروز ماست.

امروز ۲۹ ساله شدم.تولد، برای خیلی‌ها ممکن است نشانه زندگی باشد، اما برای من فقط یادآوری یک عمر رنج است؛رنجی که از لحظه ت...
22/06/2025

امروز ۲۹ ساله شدم.
تولد، برای خیلی‌ها ممکن است نشانه زندگی باشد، اما برای من فقط یادآوری یک عمر رنج است؛
رنجی که از لحظه تولد با من بود، فقط به این خاطر که در جایی به دنیا آمدم که نامش “افغانستان” است.

در این ۲۹ سال، هرگز طعم واقعی آرامش را نچشیدم.
نه کودکی‌ام شبیه کودکی بود، نه جوانی‌ام بوی امید داد.
در تمام این سال‌ها جنگ، فقر، ناامنی، و بی‌ثباتی بخشی از روزمرگی ما بود.
در این سال‌ها، نه به آینده امیدی داشتم، نه از گذشته خاطره‌ای آرام.

از کودکی، چشمان ما به غم عادت کرد.
غم از دست دادن دوستان، غم شنیدن خبر کشته شدن جوانان همسایه،
غم کوچ اجباری، دوری از خانواده، دوری از وطن،
و شاید تلخ‌ترینش، غم نداشتن هیچ‌چیز برای افتخار کردن به آن.

خدا در حق ما هیچ افتخاری قرار نداد.
نه سرزمینی که با سربلندی از آن یاد کنیم،
نه پرچمی که با افتخار در جهان بالا بگیریم،
نه تاریخی که در آن امید موج بزند.
همیشه یا در جنگ بودیم، یا در صف کمک‌های بشردوستانه.
همیشه یا تحت ظلم بودیم، یا در انتظار ترحم.
در داخل وطن، با دست دراز مقابل جامعه جهانی ایستادیم،
و در خارج از وطن، با چشمان پر از حسرت، دنبال نگاه انسانی از بیگانه‌ها گشتیم.

ما هرگز فرصت نداشتیم تا مثل دیگر ملت‌ها، با غرور از فرهنگ، اقتصاد، یا تمدن خود حرف بزنیم.
وقار ملی برایمان یک رؤیای ناتمام بود.
همیشه یا مهاجر بودیم، یا آواره؛
یا مورد ترحم، یا فراموش‌شده.

و حالا، وقتی به این ۲۹ سال نگاه می‌کنم، فقط یک چیز در دلم می‌ماند:
من حتی از خدا هم دیگر بهشت نمی‌خواهم.
وقتی تمام عمرم پر از جنگ، بی‌خانمانی، غربت و غم بوده،
وقتی طعم عدالت، امنیت و عزت را نچشیده‌ام،
وقتی در این دنیا چیزی برای افتخار نداشتم،
آن دنیایی که پر از طلا و نور باشد هم دیگر برایم مهم نیست.

زیرا کسی که در این دنیا، عزت نداشت،
در آن دنیا دنبال لذت نمی‌گردد؛
فقط یک چیز می‌خواهد:
این‌که کاش زندگی‌اش، فقط کمی شبیه زندگی بود…

بی‌توجهی امروز مرد افغانستان به زن، از بی‌احساسی نیست، از خستگی‌ست.خستگی از فشارهایی که نه دیده می‌شوند، نه درک.وقتی از ...
20/06/2025

بی‌توجهی امروز مرد افغانستان به زن، از بی‌احساسی نیست، از خستگی‌ست.

خستگی از فشارهایی که نه دیده می‌شوند، نه درک.
وقتی از مردی توقع دارید هم‌زمان نان‌آور باشد، مرد خانه باشد، شوهر عاشق باشد، و زیر بار قرض و توقعات و سنت‌های پوسیده هم لگدمال نشود،
دیگر نه وقت برای محبت می‌ماند، نه حوصله برای عاشقی.

شما مرد را به جای اینکه شریک زندگی بدانید، تبدیل کردید به ماشین پول، به ابزار تأمین چشم‌وهم‌چشمی خانوادگی.
مردی که هنوز اول راه زندگی‌ست، مجبور است هزینه‌ی سنگین طویانه، طلای اجباری، لباس‌کشی‌های نمایشی و عروسی‌های پرزرق‌وبرق را بپردازد،
تا فقط ثابت کند “لیاقت” دارد.

اما آیا کسی از او پرسید که آیا آرامش دارد؟ آیا روحش سالم مانده؟
آیا اصلاً توان دوست داشتن برایش مانده وقتی صبح تا شب ذهنش درگیر قرضداری و شرمندگی‌ست؟

دختر افغانستان!
اگر امروز احساس می‌کنی مردت بی‌احساس است، محبت نمی‌کند، سرد شده،
برگرد و نگاه کن به همان لحظه‌ای که او را مجبور کردی به جای دوست داشتن تو، بجنگد برای به‌دست آوردنت.

مرد را از احساسش بریدید؛
به جای اینکه زنِ زندگی‌اش باشید، شدید نماینده‌ی توقعات پدر و مادرتان،
و مردی که زیر بار اینهمه فشار روانی باشد، دلش را پشت درِ قرض‌ها جا می‌گذارد.

بی‌توجهی مرد امروز، زخم فرداست؛
زخمی که شما با رسم و رواج، توقع، و بی‌درکی ساختید.

پس قبل از آنکه بگویی «دوستم ندارد»
از خودت بپرس: آیا اجازه دادی با قلبش زندگی کند، یا فقط با جیبش.

17/06/2025

خبرتازه:

بخش‌های از تهران مورد حملات اسرائیل قرار گرفت.

وقتی حقیقت تلخ است، عده‌ای ترجیح می‌دهند با توهم و شکایت زندگی کنند.اما وقت آن رسیده که بدون تعارف، حرف‌هایی زده شود که ...
10/06/2025

وقتی حقیقت تلخ است، عده‌ای ترجیح می‌دهند با توهم و شکایت زندگی کنند.

اما وقت آن رسیده که بدون تعارف، حرف‌هایی زده شود که سال‌ها از گفتنش فرار کرده‌اید.

شما که امروز در اروپا، آمریکا، استرالیا یا کانادا زندگی می‌کنید—در کشورهای توسعه‌یافته‌ای که قانون، نظم، رفاه، امنیت و فرصت را با هم دارند—چرا هنوز هم مثل قربانیان خاموش، ناله می‌کنید؟

بیایید واقع‌بین باشیم:

* در این کشورها قانون حاکم است، نه رشوه و واسطه.
*خدمات درمانی، آموزشی، اجتماعی، حمل و نقل و رفاه، در حدی‌ست که میلیون‌ها نفر در افغانستان حتی خوابش را نمی‌توانند ببینند.
*مسجد دارید، آزادی دین دارید، رانندگی می‌کنید، قسطی موتر می‌گیرید، کودکان‌تان رایگان آموزش می‌بینند، و بدون پارتی، می‌توانید در دانشگاه ثبت‌نام کنید.
*کمک‌هزینه‌ی غذا، بیمه، خانه، وسایل اولیه زندگی برای مهاجر تازه‌وارد فراهم می‌شود.

شما در سیستمی زندگی می‌کنید که برای ساختن آینده طراحی شده نه برای بقا، بلکه برای رشد.
اما باز هم شکایت دارید؟
از چی؟ از اینکه باید کار کنید؟ از اینکه سخت است؟
خب بله، سخت است. ولی اینجا سختی معنا دارد، چون سقف روی سرت هست، قانون از تو حمایت می‌کند، و اگر بخواهی، پیشرفت ممکن است.

بیایید مقایسه کنیم:

در افغانستان:
-کار نیست، امنیت نیست، آزادی نیست.
-دختری که به مکتب می‌رود، دشمن دین خوانده می‌شود.
- پسری که بخواهد انتقاد کند، تهدید به مرگ می‌شود.
- جوانی مساوی‌ست با مهاجرت، بیکاری یا جنگ.
- حتی ابتدایی‌ترین حقوق انسانی در تاریکی دفن شده.

در کشورهای غربی:
-قانون برای توست، نه علیه تو.
-اگر سالم باشی، سواد داشته باشی یا نه، کار هست.
-سیستم طوری طراحی شده که از صفر شروع کنی و بالا بروی.
- حتی در سن بالا می‌توانی آموزش ببینی، مدرک بگیری، مسیرت را تغییر بدهی.

پس واقعاً چرا باید این‌همه ناله کنید؟
اگر این کشورها برای زندگی “بد” هستند، چرا از شنیدن اسم دیپورت دچار اضطراب می‌شوید؟
چرا شب‌ها خواب ندارید وقتی قانون مهاجرتی تغییر می‌کند؟
چرا سال‌ها پول جمع کردید، سختی کشیدید، قاچاق رفتید یا ویزا گرفتید تا وارد همین کشورها شوید؟

پاسخ روشن است: چون می‌دانید حتی با همه چالش‌ها، این کشورها یک دنیا بهتر از افغانستان امروز است.
اما بعضی‌ها نه کار می‌خواهند، نه مسئولیت می‌پذیرند—فقط می‌خواهند شکایت کنند، تا بار مسئولیت را از دوش خودشان بردارند.

واقعیت این نیست که فرصت نیست. واقعیت این است که بسیاری عرضه‌ی استفاده از فرصت را ندارند.

نه کار ننگ است، نه غربت شکست است، نه شروع از صفر تحقیر است.
تحقیر آن است که در بهترین کشورهای دنیا زندگی کنی، ولی همچنان از کار بترسی، از تغییر فرار کنی، و چشم به دیگران بدوزی تا زندگیت را بسازند.

من نیامده‌ام کسی را خوشحال کنم.
من آمده‌ام آیینه‌ای روبرویتان بگذارم تا خود واقعی‌تان را ببینید.

در حالی‌که عربستان سعودی و اکثر کشورهای اسلامی روز جمعه را به عنوان عید قربان اعلام کرده‌اند، گروه طالبان روز شنبه را عی...
05/06/2025

در حالی‌که عربستان سعودی و اکثر کشورهای اسلامی روز جمعه را به عنوان عید قربان اعلام کرده‌اند، گروه طالبان روز شنبه را عید اعلام کرده که این تصمیم، از لحاظ فقهی، شرعی و علمی کاملاً نادرست و خلاف اصول دین اسلام است. در فقه اسلامی، مخصوصاً بر اساس مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی)، عید قربان تابع وقوف عرفه است، یعنی زمانی که حجاج در صحرای عرفات می‌ایستند، روز بعدش عید قربان است. امسال، وقوف عرفه طبق اعلام رسمی عربستان و رؤیت هلال، روز پنجشنبه بوده و بنابراین روز جمعه عید قربان است. پیامبر اسلام (ص) فرمود: «الحج عرفة» یعنی حج همان روز عرفه است. و چون تعیین روز عرفه بر اساس رؤیت هلال در عربستان صورت می‌گیرد، همه جهان اسلام باید در تعیین روز عید قربان با مکه همزمان باشند. در غیر این صورت، عبادات به‌ویژه قربانی، نماز عید، و سایر احکام، خارج از زمان مشروع انجام می‌گیرد و باطل یا ناقص است. طالبان با نادیده گرفتن این اصل اساسی، بر اساس سیاست، لجاجت یا جهل، برخلاف اجماع امت اسلامی عمل کرده‌اند. این رفتار آن‌ها نشان‌دهنده‌ی بی‌احترامی به وحدت امت، مخالفت با علم فقه، و سوء استفاده از دین برای اهداف سیاسی است. در نتیجه، تصمیم طالبان برای اعلام عید در روز شنبه، هیچ‌گونه پایه‌ی شرعی، فقهی و علمی ندارد و تنها باعث تفرقه و تحقیر اسلام در نگاه جهانیان می‌شود. این تصمیم نمونه‌ی دیگری از جاهلیت مدرن و استفاده‌ی ابزاری از دین توسط این گروه افراطی است.

حمید سالنگی

افغانستان امروز در اشغال چین است!نه با تانگ و تفنگ، بلکه با پول، معادن و مزدورانی به‌نام طالبان. خاک ما، منابع ما، و عزت...
02/06/2025

افغانستان امروز در اشغال چین است!

نه با تانگ و تفنگ، بلکه با پول، معادن و مزدورانی به‌نام طالبان. خاک ما، منابع ما، و عزت ما زیر پای چین لگدمال می‌شود، در حالی‌که ما تماشاگر و خاموشیم.

اما بگذارید به گذشته برگردیم، نه خیلی دور — فقط چند سال پیش. روزهایی که ایالات متحده آمریکا در کنار مردم افغانستان ایستاده بود. آمریکا مثل بارانِ طلا، میلیاردها دالر را در افغانستان خرچ می‌کرد؛ نه برای خودش، بلکه برای ما. برای رشد ما. برای آزادی ما. برای آینده ما.

در طی ۲۰ سال، بیش از ۱۴۵ میلیارد دالر تنها در بخش بازسازی افغانستان توسط آمریکا سرمایه‌گذاری شد. این پول‌ها در مکاتب، دانشگاه‌ها، شفاخانه‌ها، سرک‌ها، میدان‌های هوایی، بندهای آب، اداره‌های دولتی، تجهیزات امنیتی، و زیرساخت‌های حیاتی مصرف شد.

آیا فراموش کرده‌اید؟
ما در حال درخشش بودیم!

ما با جهان مدرن هم‌سطح شده بودیم. خوراک ما، پوشاک ما، موترهای ما، ساخت و ساز خانه‌ها، رستورانت‌ها، هوتل‌ها، فروشگاه‌ها، مکاتب و پوهنتون‌هایمان زیباتر، پیشرفته‌تر و با کیفیت‌تر از ایران، پاکستان، تاجیکستان و ده‌ها کشور دیگر بود.
ما دیگر “افغان بیچاره” نبودیم. ما داشتیم قامت راست می‌کردیم. جوانان‌ ما باسواد می‌شدند، زنان ما صاحب صدا و حق می‌شدند، ملت ما به سمت استقلال فکری و اقتصادی حرکت می‌کرد.

اما این پیشرفت به مذاق برخی قدرت‌های تاریک خوش نیامد.
چین، ایران، روسیه و متحدان‌شان، با حمایت از طالبان، ۲۰ سال دست به ویران‌سازی زدند.
انتحار، انفجار، قتل، وحشت، خاموش‌سازی زنان، سوزاندن مکاتب، ترور اندیشه…
آنها دشمن پیشرفت افغانستان بودند. هر بار که مکتبی ساخته می‌شد، بمب می‌فرستادند. هر بار که دختری به دانشگاه می‌رفت، گلوله می‌فرستادند. هر بار که رسانه‌ای زبان باز می‌کرد، صدا خفه می‌کردند.

چین امروز افغانستان را می‌دوشد.
هیچ مکتبی نساخت، هیچ شفاخانه‌ای نیاورد، نه نان، نه آب، نه عدالت، نه آزادی. فقط معادن ما را استخراج می‌کند و مزدوران طالب را تقویت می‌نماید.
ایران و روسیه نیز همین راه را رفتند؛ شعار دادند، اما خنجر زدند.

در مقابل، آمریکا نه‌تنها دشمن دین ما نبود، بلکه در خاک خودش آزادی کامل مذهبی به مسلمانان داده است. میلیون‌ها مسلمان در آمریکا در امن و احترام کامل زندگی می‌کنند، مسجد دارند، قرآن می‌خوانند، لباس اسلامی می‌پوشند و در دولت، رسانه، تجارت و دانشگاه جایگاه دارند.

امروز وقت آن رسیده که ملت افغانستان چشم باز کند.
دوست را از دشمن تشخیص دهد.
آن‌هایی که ساختند، از آن‌هایی که ویران کردند، جدا سازد.
آمریکا، با همه ضعف‌هایش، افغانستان را ساخت، ما را رشد داد، جهانی ساخت.
ولی چین، ایران، روسیه و طالبان، افغانستان را به قهقرا بردند، و خاک ما را به میدان جنگ نیابتی‌شان تبدیل کردند.

ما اسیر تاریکی شده‌ایم، اما هنوز فرصت بیداری هست.
باید حقایق را گفت. باید ایستاد. باید دوباره ساخت.

در دل تاریک‌ترین سال‌های افغانستان، معمایی پنهان در جریان بود؛ معمایی با سه چهره، سه لباس، اما یک هدف. کسانی که یکی در ق...
31/05/2025

در دل تاریک‌ترین سال‌های افغانستان، معمایی پنهان در جریان بود؛ معمایی با سه چهره، سه لباس، اما یک هدف. کسانی که یکی در قامت رئیس‌جمهور ظاهر شد، دیگری در لباس طالب، و سومی در هیأت دیپلمات و نماینده‌ی صلح؛ اما هر سه از یک تبار، یک زبان و یک ریشه: پشتون.

این سه نفر – اشرف غنی، طالبان و زلمی خلیل‌زاد – اضلاع یک «مثلث ترسناک» را شکل دادند. مثلثی که بی‌هیاهو اما با دقت مهندسی شده بود تا افغانستان را از درون تخریب کند و قدرت را بار دیگر تمام‌قد در دستان همان حلقه‌ی قومی قرار دهد که دهه‌هاست برای انحصار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این کشور، بی‌وقفه می‌جنگد.

* اشرف غنی، مردی با چهره‌ی تحصیل‌کرده‌ی غرب، در ظاهر نماینده‌ی جمهوریت و دموکراسی بود. اما در عمل، ساختار دولت را طوری طراحی کرد که استخوان‌بندیش فقط بر ستون‌های پشتونی بنا شود. از ارتش گرفته تا وزارت‌خانه‌ها، از منابع مالی تا دستگاه‌های اطلاعاتی، همه‌چیز به تدریج به دایره‌ای تنگ از چهره‌های قوم خودی سپرده شد. کسانی که وفاداری‌شان نه به ملت، که به تبار بود.

* طالبان، در ظاهر دشمن او، اما در حقیقت شریک پنهانش در پروژه‌ی انحصار. آنان با بیرق شریعت آمدند، اما هدف‌شان نه دین، که بازپس‌گیری میراث قبیله‌ای بود. از آغاز، هیچ‌گاه به قدرت دولتی پشتون حمله نکردند؛ بل تاجیک و هزاره و ازبیک را کشتند. به دانشگاه‌ها، مکاتب، زایشگاه‌ها و مراکز فرهنگی اقوام دیگر حمله کردند. چون می‌دانستند دشمن واقعی‌شان توسعه، آگاهی و توازن قومی‌ست.

* زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی ایالات متحده در مذاکرات دوحه، اما در واقع پیوند سوم این مثلث، مهره‌ای کلیدی برای انتقال آرام قدرت از جمهوریت به امارت. او پشت درهای بسته، طالبان را مشروعیت بخشید، جمهوریت را بی‌پشتوانه ساخت و مسیر سقوط نظام را هموار کرد؛ نه برای صلح، بلکه برای بسته شدن پرونده‌ی افغانستان به سود همان قبیله‌ی حاکم.

امروز، مردم می‌پرسند: چرا کشور سقوط کرد؟ چرا ارتش مقاومت نکرد؟ چرا امریکا ناگهانی رفت؟
پاسخ ساده است، اما هولناک: چون سقوط، بخشی از نقشه بود. سقوط، نتیجه‌ی همکاری آرامِ سه ضلع این مثلث بود؛ مثلثی از «جمهوریت»، «شریعت» و «دیپلماسی» که هر سه لباس متفاوت داشتند، اما در دل، خدمتگزار یک اندیشه بودند: بازگشت تمام‌قد قدرت به قوم پشتون.

این پروژه موفق شد؛ نه با جنگ، بلکه با تبانی. نه با مقاومت، بلکه با خیانت.
و حالا، همان‌هایی که افغانستان را تحویل دادند، نه‌تنها خود را بی‌گناه می‌دانند، بلکه دیگران را نیز مقصر معرفی می‌کنند!

اما ما می‌دانیم:
ریاست‌جمهوری از آنِ پشتون بود.
طالبان از دل قبیله‌ی پشتون آمدند.
و زلمی خلیل‌زاد خارجی، مهره‌ی نهایی پروژه، پشتون بود.

پس اگر افغانستان امروز در تاریکی است، بدانید که این تاریکی، حاصل سه شعله‌ی یک آتش است:
غنی، طالب و خلیل‌زاد.

و این آتش، نه به‌طور اتفاقی، که با نقشه روشن شد.

حمید سالنگی

بیست سال جنگ؛ دو طرف پشتون، قربانیان دیگراندر تحلیل بی‌طرفانه‌ی جنگ دو دهه‌ی اخیر افغانستان، دیگر جایی برای مبهم‌گویی و ...
31/05/2025

بیست سال جنگ؛ دو طرف پشتون، قربانیان دیگران

در تحلیل بی‌طرفانه‌ی جنگ دو دهه‌ی اخیر افغانستان، دیگر جایی برای مبهم‌گویی و توجیه‌سازی نمانده است. زمان آن فرا رسیده که با زبان شفاف حقیقت سخن بگوییم؛ حقیقتی که در زیر آوار تبلیغات، شعارهای قومی، و فرافکنی‌های مستمر پنهان مانده است.

در ساختار قدرت افغانستان، از بالا تا پایین، رشته‌های فرماندهی و تصمیم‌سازی، هم در اردوگاه دولت جمهوری و هم در صفوف شورشیان طالبان، به یک محور قومی واحد ختم می‌شد: پشتون‌ها.

◼️ در دولت، حامد کرزی و پس از او اشرف غنی احمدزی، هر دو به عنوان رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوای مسلح افغانستان، سررشته‌ی تصمیمات نظامی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی را در اختیار داشتند.
تصمیماتی که ساختار ملی را تخریب، نهادهای دولتی را قومی، و فرصت‌های بازسازی را به فساد تبدیل کرد.

◼️ در جبهه‌ی مقابل، طالبان به رهبری چهره‌هایی چون سراج‌الدین حقانی، ملا هیبت‌الله آخندزاده، ملا یعقوب مجاهد، همگی از دل همان قوم و همان فرهنگ برآمدند، اما با چهره‌ی دیگر: قبیله‌ای، افراطی، و خشن.

🔻 یک طرف به‌نام دولت، با قرقل و لنگی و پرچم،
🔻 طرف دیگر به‌نام شریعت، با واسکت انتحاری و بمب.
اما هر دو از یک قوم، هر دو از یک زبان، و هر دو از یک منبع فکری تغذیه می‌شدند.

در میان این دو سنگ آسیاب، تاجیک، هزاره، ازبیک، ایماق، بلوچ و سایر اقوام افغانستان خرد شدند.
جوانان‌شان سرباز شدند، دختران‌شان هدف بمب و اسید، فرزندان‌شان در صف مکتب و مسجد و زایشگاه، خاکستر شدند.

این جنگ، یک جنگ داخلی میان اقوام نبود؛ بلکه پروژه‌ای بود که در آن، قدرت در دو نسخه ظاهر شد: یکی رسمی و یکی شورشی، اما با ریشه‌ای واحد.

و امروز، با کمال تعجب، برخی چهره‌های پشتون که در رأس این دو سازوکار ویرانگر بودند، نه‌تنها مسئولیت نمی‌پذیرند، بلکه دیگران را نیز مقصر جلوه می‌دهند!

🔴 آیا تاجیک در تصمیمات راهبردی دولت شریک بود؟
🔴 آیا هزاره‌ها شبکه‌ی بمب‌گذاری ساختند؟
🔴 آیا ازبیک‌ها برنامه‌ریزان فساد و سقوط بودند؟

خیر. قدرت، جنگ، صلح، مذاکره، خیانت و تحویل‌دهی کشور، همه در اتاق‌هایی اتفاق افتاد که دیگر اقوام فقط نقش تماشاچی یا قربانی داشتند.

جنگ طالبان و دولت، جنگ دو اندیشه نبود؛ جنگ دو شکل از یک انحصار بود:
یکی در لباس ریاست‌جمهوری، دیگری در لباس امارت.

و حالا، به‌جای اعتراف، به‌جای عذرخواهی تاریخی، باز هم قوم‌گرایان بی‌شرمانه از طالبان تطهیر می‌کنند، قربانیان را مقصر می‌خوانند، و جنایت را توجیه.

🟥 این مردم، دین را بدنام کردند
🟥 افغانستان را ویران کردند
🟥 و امروز، تاریخ را نیز می‌خواهند تحریف کنند

اما حقیقت از زیر خاک و خون بیرون خواهد آمد.
و آیندگان خواهند نوشت:
در آن سال‌ها، فرمانده دولت پشتون بود، فرمانده طالب هم پشتون بود، اما پیکر بی‌جان در خاک، از هزاره و تاجیک و ازبیک بود.

تا زمانی که این واقعیت پذیرفته نشود،
نه آشتی‌ای ممکن است، نه بازسازی‌ای واقعی.

حمید سالنگی

به پشتون با عزت، با غیرت، با تاریخ اما زخمی و خاموش…برادر من،اگر امروز صدایم بلند است، اگر می‌گویم «طالب دشمن توست»، نه ...
09/05/2025

به پشتون با عزت، با غیرت، با تاریخ اما زخمی و خاموش…

برادر من،
اگر امروز صدایم بلند است، اگر می‌گویم «طالب دشمن توست»، نه برای این است که از تو بیزارم، نه برای تحقیر تو. من فریاد می‌زنم، چون قلبم برای تو می‌سوزد.
چون تو را در آتش می‌بینم، اما ساکتی.
چون فرزندت را می‌سوزانند، اما تو فقط تماشا می‌کنی.

آیا فراموش کردی که داکتر نجیب را، فرزند پاک همین خاک را، همان‌هایی کشتند که امروز خود را حامی پشتون می‌نامند؟
آیا یادت نیست جنرال رازق، قهرمان قندهار با نیرنگ همین گروه به خاک افتاد؟
تو نمی‌دانی یا نمی‌خواهی بدانی که طالبان، هزاران نوجوان پشتون را واسکت انتحاری پوشاند، نه به نام دین، که برای قدرت، برای منفعت، برای خون بیشتر؟

در مسجدها ، در مکاتب، در زایشگاه ، بمب گذاشتند.
در خانه‌های پشتون، ترس کاشتند.
در دل دختران پشتون، سکوت و سیاهی کاشتند.

مگر سرود ملی که به زبان پشتو بود، از بین نبردند؟
مگر پرچم سه رنگ که پشتون‌ها برش افتخار می‌کردند، از بین نبردند؟
مگر عزت پشتون را تحقیر نکردند مگر دختران چینایی، پورن استار امریکایی را نیاوردند؟ مگر به مولوی پاکستانی زن دوم ندادند؟ مگر با سیاه پوست لواط نکردند ؟
پشتون باید به تاریخ‌اش افتخار کند، اما طالبان می‌خواهند آن تاریخ را به فراموشی بسپارند، تا نسل‌ها نتوانند از آن یاد بگیرند، تا روح پشتون از تمام منابع قدرتش تهی شود.

پل را که منفجر کردند، مگر از آن، پشتون نمی‌گذشت؟
سرک را که مین‌گذاری کردند، مگر پای کودک تو روی آن نرفت؟
مکتب را که آتش زدند، مگر قلم دختر تو خاکستر نشد؟
مسجد را که ویران کردند، مگر دعای پدر تو ناتمام نماند؟
این ویرانی از کجا آمد؟ از کدام دشمن؟
از همان‌هایی که با نام قوم تو، قوم تو را به آتش کشیدند و دیگر اقوام را بر ضد قومت ساختند.

مگر کم پشتون آواره شد؟
مگر در مرزها، بهترین جوانان ما، بهترین جوانان تو، با گلوله مرزبانان جان ندادند؟
مگر تو، برادر من، برای یک لقمه نان، برای امنیت دخترت، خاک و وطن را رها نکردی و با دست‌های خالی به دنیای بی‌رحم پناه نبردی؟

تو این‌ها را دیدی، لمس کردی، رنج کشیدی.
اما هنوز هم خاموشی.
هنوز هم می‌گویی: «طالب هم پشتون است.»
نه! پشتون کسی‌ست که می‌سازد، نه ویران می‌کند.
پشتون کسی‌ست که می‌آموزد، نه می‌سوزاند.
پشتون کسی‌ست که دخترش را به دانشگاه می‌فرستد، نه به نکاح اجباری می‌دهد.
پشتون کسی‌ست که با دشمن می‌جنگد، نه برای دشمن جان می‌دهد.
پشتون واقعی مسلمان واقعیست، تعصب ندارد!

برادر من!
وقت آن رسیده وجدان‌ات را از زیر خاک ترس بیرون بکشی.
بگذار دخترت بفهمد پدرش بیدار بود، نه کور.
بگذار پسرت بفهمد که تو با قلم و آگاهی جنگیدی، نه با سکوت و ترس.
دیگر به نام قوم، قربانی شدن را تمام کن.
قوم تو لایق آزادی‌ست، لایق دانش، لایق عدالت.

حمید سالنگی

Address


Alerts

Be the first to know and let us send you an email when حمید سالنگی posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Shortcuts

  • Address
  • Telephone
  • Alerts
  • Claim ownership or report listing
  • Want your business to be the top-listed Media Company?

Share