
17/02/2024
سرور دانش چگونه در حال بسیج کردن پشتون ها برای حمایت از طا/لبان است؟
نویسنده: بابر برلاس
1- عموم پشتون ها از روشنکفر، تحصیلکرده، مذهبی، دیندار، بی دین، سکولار و توده های عوام شان ((فدرالیسم را دقیقا معادل تجزیه افغانستان توسط سایر اقوام میدانند . با اینکه این برداشت و باور آنها از نظر اصولی نادرست است، اما چه بخواهیم چه نخواهیم، در بین پشتون ها فدرالیسم همین گونه تفهیم شده و آنان فدرالیسم را مساوی با تجزیه افغانستان میدانند.
2- در حال حاضر طا/لبان بر افغانستان حکومت میکنند و بقیه اقوام بدون اینکه خود را فریب بدهند، باید قبول نمایند که بالاتر از 90 فیصد پشتون ها از طا/لبان حمایت میکنند. به دلیل اینکه پشتون طا/لبان را به مثابه نیرویی میبینند که قدرت و حاکمیت مطلق را دوباره به به پشتون ها بازگردانده اند.
3- حکومت طا/لبان فعلا افغانستان همچنان ماندگار خواهد بود و حداقل زودتر از یک دهه هیچ امکانی برای سقوط امارت اسلامی طا/لبان وجود ندارد . انتظار سقوط امارت طا/لبان در کمتر از یک دهه ، یک انتظار بسیار ساده لوحانه است.
4- در حال حاضر به صورت قطعی، و حتی در آینده های دور حتی اگر حکومت طا/لبان روی کار نباشد، به دلیل مخالفت قاطع عموم پشتون ها هیچگونه زمینه ای برای ایجاد نظام فدرالی در افغانستان وجود ندارد.
5- با توجه ذهنیت اشتباهی که برای عموم پشتون ها نسبت به فدرالیسم و خلق و نهادینه شده، در حال حاضر مطرح ساختن نظام فدرالی توسط سرور دانش که هیچگونه امکان عملی و عینی برای ایجاد آن وجود ندارد، فقط به گسترش ترس و تنفر بیشتر از نظام فدرالی در بین عموم پشتون ها دامن میزند، و نتیجه نهایی آن این میشود که همان 10 فیصد پشتون هایی که حامی گروه طا/لبان نیستند، نیز به حامیان طا/لبان به مثابه حفاظت کنندگان افغانستان از خطر تجزیه تبدیل شوند.
این دقیقا همان خدمت استراتیژیک و مهمی است که سرور دانش در حال ارائه آن به طالبان است. او با مطرح کردن گاه و بیگاه فدرالیسم، پشتون ها برای حمایت از طا/لبان بسیج میکند.
اما او در این حد هم فاقد شعور سیاسی نیست که نفهمد که در حال حاضر و حتی در آینده ها هیچ زمینه ای برای ایجاد نظام فدرال وجود ندارد.
علیرغم اشتباهی که از طرف محمد کریم خلیلی صورت گرفت و سرور دانش فاقد استعداد و فهم سیاسی را به عرصه سیاست وارد کرد، ولی دانش در این حد درک میکند که تطبیق فدرالیسم در افغانستان حتی در آینده های دور هم ممکن نیست. اما سوال اساسی این است که علیرغم این درک، پس سرور دانش چرا تمام امور زندگی اش را رها کرده و دنبال یک موضوع غیرممکن را محکم گرفته است؟
سرور دانش از قضاوت و نتیجه گیری عموم هزاره ها نسبت به خودش به خوبی آگاه است و میداند که قوم هزاره داخل شدن او را به عرصه سیاست یک اشتباه جبران ناپذیر میداند. از جانب دیگر او به این تصور است که مردم هزاره فاقد شعور سیاسی و فراموشکار هستند سابقه سیاسی فاجعه بار او را در معاونت اشرف غنی از یاد خواهند برد. در چنین وضعیتی او طرح نظام فدرالی را که در عاطفه جمعی قوم هزاره متعلق به رهبر شهید استاد مزاری است، انتخاب کرده تا با مطرح کردن گاه و بیگاه آن، حیثیت برباد رفته اش در بین هزاره ها ترمیم نماید و به زعم خودش دوره احتضار و مرگ اجتناب ناپذیر سیاسی اش را چند ماهی به تاخیر بیندازد.