
03/06/2024
✔️«طرح یک مطالبهی فرهنگی ... و حاشیهای بر شرح پریشانی غلامرضاخان ارکوازی»
🖋ظاهر سارایی
در زمانهای نسبتاً قدیمتر که نام خانوادگی مرسوم نبوده، اکثر افراد به شهر و طایفه و ایلشان نسبت داده میشدند. شاعر بزرگ کردیسرای غرب کشور، یعنی استاد غلامرضاخان ارکوازی هم به همین دلیل نسبتشان به ایل ارکوازی میرسد و پای قبالهها و سندها را به همین شکل امضا کرده و در حافظهی همگان، هم به همین نام و نشان، خاطرهاش نقش بسته است.
تا قبل از اینکه حزبها و تشکلات سیاسی جای خود را به ایلها بدهند، کسی روی این پسوند چندان حساس نبود و همه باافتخار او را از خود میدانستند؛ اما بعدازاینکه «ایل» جای «حزب» را گرفت و در معادلات سیاسی و مخصوصاً انتخابات، ابزار کسب منافع سیاسی و اداری و اقتصادی و ... شد، موج ایلگرایی همهجا را فراگرفت و آسیبهای فراوانی بر پیکرهی نحیف این استان وارد کرد که من به مابقی این آسیبها کاری ندارم؛ به این کار دارم که شاعر بزرگی چونان استاد غلامرضاخان ارکوازی، خالق مناجاتنامه، باوهیاڵ، خهریوی، زڵێخامشووران و... نباید در قالب تنگ یکی از ایلات استان تعریف شود. او بزرگتر از این حرفهاست؛ شعرش در کرمانشاه و خانقین و لکستان و لرستان و کردستان، اقبال تام و تمام دارد؛ چنانکه حتی شعرش را قزلباشهای ترکزبان علوی آذربایجان در جمخانههایشان میخوانند.
او با شورش علیه حاکمان غیر ایلامی و سرودن اشعار معنوی و آیینی کُردی، شاید اولین پرچمدار هویت «استان ایلام» به مفهوم امروزینش باشد؛ بهعبارتی بهتر، ایلام با ارکوازی شروع شد. او نماد ایلام و «ایلامیت» است و اگر کسی او را در قالب تنگ و جامهی ناساز «ایل» تعریف کند، هم به او ستم کرده و هم به ایلام اجحاف روا داشته است. متأسفانه درک ناقصی که مدیران و صاحبمنصبان در استان ایلام از او دارند، شأن او را به یک «ایلمرد» فروکاستهاند و چون فکر میکنند، او منسوب به فلان ایل است، پس حقدارند نام او را از این میدان به آن میدان جابجا کنند و بترسند از اینکه تندیس آبرومندی از او در میدانی که به نام اوست، قرار بگیرد.
بهمن نظری، نابغهی نقاشی و پیکرهسازی ایلام که متأسفانه چون اکثر نوابغ در جوانی چشم از جهان فروبست، پیکرهی باشکوه و ارزشمندی از غلامرضاخان ارکوازی ساخته که سالهاست در گوشهای خاک میخورد و بیم آن میرود که بفرساید و از بین برود. جای این پیکره نه آن گوشهی متروک که میدان غلامرضاخان ارکوازی در شهر ایلام است. کسانی که میتوانند دراینباره تصمیم بگیرند، میترسند به ایلگرایی متهم شوند و رقبا هم خیال میکنند اگر این اتفاق بیفتد فلان اتفاق خواهد افتاد. صاحبمنصبان استان و البته همگان باید بدانند که هنرمندان، بزرگان و دلاوران و خوبان این استان، متعلق به هیچ شهر و طایفه و تباری نیستند؛ بلکه متعلق به جامعهی بزرگ بشری و البته کل ایران و استان ایلام هستند و کسی حق ندارد بهواسطهی انتسابشان به شهر و طایفه و تباری جایگاهشان را فروبکاهد و آنان را در معادلات تنگ سیاستزده و گروهگرایانهی مبتذل معمول، تعریف کند.
باری، من بهعنوان کسی که با صرف سالها عمر عزیز، دیوان غلامرضاخان ارکوازی را تدوین و تصحیح و چاپ کرده، و در سال 1373 با همکاری افراد و نهادهای متعددی، در برگزاری کنگرهی شکوهمند بزرگداشتش در ایلام مشارکت داشته، و بر اوج و عظمت او آگاهم و البته هیچ نسبت ایلی و خونی هم با این استاد بزرگ ندارم، بهمثابهی مطالبهای همگانی از مسئولین استان میخواهم تندیسی که استاد بهمن نظری ساخته، بهنحوی شایسته و البته در اسرع اوقات، در میدان غلامرضاخان ارکوازی نصب گردد تا هم این شهر سهمی از شکوه و زیبایی و هنر ببرد و هم او که نماد هویت استان ایلام است، جایگاه اصلی خود را چناکه بایستهی و شایستهی اوست، بازیابد.