صفحه علمي و آموزشي صنايع هوايي

  • Home
  • Iran
  • Tehran
  • صفحه علمي و آموزشي صنايع هوايي

صفحه علمي و آموزشي صنايع هوايي اين صفحه توسط دوستداران و خوانندگان ماهنامه صنايع هوايي مدیریت می شود

آدرس ايميل ماهنامه: [email protected]
تلفن: 44635172 (021)
محل انتشار: تهران

غرش در دالانه های زاگرس: جدال تامکت و لایتنینگآیا غریزه و تجربه یک خلبان کهنه‌کار، که با هر دره و قله‌ی سرزمینش آشناست، ...
17/06/2025

غرش در دالانه های زاگرس: جدال تامکت و لایتنینگ

آیا غریزه و تجربه یک خلبان کهنه‌کار، که با هر دره و قله‌ی سرزمینش آشناست، می‌تواند بر شبح نامرئی فناوری غلبه کند؟ بر فراز دشت‌های تفدیده و در میان کوه‌های سر به فلک کشیده، این پرسش ابدی در شرف پاسخی آتشین بود.

در یک سو، F-14A تامکت، گربه‌ی افسانه‌ای آسمان ایران، با غرشی که یادآور شکوه گذشته بود، به پرواز درآمده بود. پشت سکان آن، خلبانی با کد پروازی «سلطان» نشسته بود؛ مردی از نسل همان تک‌خال‌هایی که نام تامکت را در تاریخ نبردهای هوایی جاودانه کرده بودند. چشمانش به جای نمایشگرهای دیجیتال، به تشخیص یک نقطه متحرک در دل سایه‌روشن کوه‌ها عادت داشت. در صندلی عقب، افسر رادارش، «جینی»، با رادار قدرتمند اما قدیمی AWG-9، گویی تمام امواج منطقه را زیر نظر داشت.

در سوی دیگر میدان، F-35 لایتنینگ II با کد پروازی «شبح»، اوج فناوری قرن بیست و یکم قرار داشت. خلبانش، «شبح»، بیشتر یک مدیر سیستم بود تا یک جنگجوی آسمان. دنیایش از داده‌های ترکیبی حسگرها ساخته شده بود و میدان نبرد را همچون نقشه‌ای سه‌بعدی از طریق نمایشگر کلاه پیشرفته‌اش می‌دید. او به برتری مطلق ماشین خود ایمان داشت. این نبرد، رویارویی دو فلسفه بود: تجربه و شناخت زمین در برابر داده‌های بی‌نقص.

**پرده اول: شطرنج بر فراز کویر**

بازی در سکوت الکترونیکی و بر فراز یک دشت وسیع و خشک آغاز شد. در ارتفاع بالا، جایی که هیچ عارضه‌ای برای پنهان شدن وجود نداشت، رادار پیشرفته و پنهان‌کار F-35، شبحی متناوب از تامکت را در فاصله‌ای دور ثبت کرد. «شبح» با خونسردی مسیر جنگنده ایرانی را تحلیل می‌کرد و منتظر بهترین لحظه برای شلیک بود.

درون کابین تامکت، سکوت سنگین و نگران‌کننده بود. «جینی، چیزی می‌بینی؟» صدای «سلطان» در اینترکام پیچید.
«منفی سلطان، صفحه رادار پاکه. ولی حس خوبی ندارم. زیادی ساکته.»
«سلطان» به این حس ششم، این درک غیرقابل اندازه‌گیری که از هزاران ساعت پرواز بر فراز همین کویر و کوهستان نشأت می‌گرفت، اعتماد کرد. با یک حرکت نرم، مسیر و ارتفاع خود را تغییر داد. همین مانور ظاهراً تصادفی کافی بود. برای یک لحظه، بدنه عظیم تامکت زاویه‌ی بهتری به امواج رادار F-35 داد و بازتابی قوی‌تر فرستاد.
«گرفتمش!» فریاد «جینی» در کابین طنین انداخت. «یک شبح ضعیف، ولی قطعاً اونجاست!»
بازی تغییر کرده بود. «شبح» که از این کشف غیرمنتظره غافلگیر شده بود، دریافت که پنهان‌کاری‌اش در برابر خدمه‌ای مصمم و باتجربه، ردای نامرئی مطلق نیست. «سلطان» دسته‌های گاز را به جلو راند و تامکت، این هیولای تشنه‌ی سرعت، با بال‌های متغیرش که برای کسب بیشترین انرژی به عقب جمع می‌شدند، به قلب خطر شیرجه زد.

«جینی» با تمام مهارتش توانست یک قفل راداری گذرا اما محکم روی F-35 بگیرد. «سلطان» فریاد زد «فاکس سه!» و موشک غول‌پیکر AIM-54 Phoenix از زیر بال جدا شد. این موشک، یادگار روزهای اوج تامکت، شاید به چابکی موشک‌های مدرن نبود، اما با موتور قدرتمندش بی‌وقفه به سمت هدف می‌شتافت.
کابین «شبح» غرق در هشدار شد. او مجبور شد قفل راداری خود را بشکند، شیرجه بزند و با تمام توان از سامانه‌های جنگ الکترونیک خود برای فریب موشک استفاده کند. هرچند در نهایت موفق به فرار شد، اما این یک پیروزی استراتژیک برای تامکت بود. آن‌ها شبح آسمان را وادار به عقب‌نشینی کرده بودند.

**پرده دوم: رقص مرگ در هزارتوی دره‌ها**

رویارویی دوم، ناگهانی و بی‌رحمانه بود. «سلطان» این بار به قلمرو خود پناه برده بود: دالان‌های تنگ و پیچ در پیچ رشته‌کوه‌های زاگرس. او با پرواز در ارتفاع پست و چسبیده به دیواره‌های سنگی، خود را از دید هر راداری پنهان کرده بود. او چون شکارچی خاموشی از دل یک دره عمیق بیرون پرید و F-35 را دید که با غرور در آسمان باز گشت می‌زد.
«هدف رویت شد!»
«سلطان» با یک غلت سریع، ارتفاع را فدای سرعت کرد و خود را به پشت F-35 رساند. «شبح» کاملاً غافلگیر شده بود. سیستم‌های پیشرفته‌اش که برای آسمان باز طراحی شده بودند، در برابر جنگنده‌ای که از بازتاب امواج رادار از دیواره‌های کوهستان به نفع خود استفاده می‌کرد، تقریباً کور شده بودند.
نبرد تن‌به‌تن آغاز شد؛ رقصی مرگبار در هزارتوی دره‌ها. حالا دیگر فقط یک دشمن وجود نداشت، دیواره‌های سنگی کوهستان نیز تهدیدی دائمی بودند. F-35 با مانورپذیری خارق‌العاده‌اش سعی در گرفتن زاویه شلیک داشت، اما «سلطان» استاد نبرد در این محیط بود. او با استفاده از قدرت موتور و بال‌های متغیر تامکت، جنگنده را در پیچ‌های تنگ هدایت می‌کرد و اجازه نمی‌داد «شبح» روی او قفل کند.
در یک اشتباه مرگبار، «شبح» برای فرار از تامکت، بیش از حد به دیواره یک دره نزدیک شد و مجبور به یک مانور شدید و انرژی‌بر شد. تامکت که انرژی خود را حفظ کرده بود، در یک لحظه کوتاه در موقعیت شش او قرار گرفت.
غرش توپ ۲۰ میلی‌متری ولکان در دره پیچید و گلوله‌ها بال جنگنده پیشرفته را شکافتند. «شبح» چاره‌ای جز خروج اضطراری نداشت. در حالی که زیر چتر نجات معلق بود، تامکت را تماشا کرد که با یک غلت پیروزمندانه، در افق ناپدید می‌شد. این بار، شناخت زمین و مهارت انسان بر ماشین چیره شده بود.

**پرده سوم: فریب در سایه‌ی کوه**

خدمه تامکت می‌دانستند برای سومین رویارویی، باید قوانین بازی را خودشان بنویسند. آن‌ها به جای نبرد مستقیم، به سراغ فریب و جنگ الکترونیک رفتند. در حالی که «سلطان» در ارتفاع بسیار پایین و در سایه‌ی کوه‌ها پرواز می‌کرد، «جینی» با استفاده از غلاف جنگ الکترونیک، یک هدف دروغین، یک «شبح» از F-14 را روی رادار «شبح» واقعی ایجاد کرد. این هدف دروغین در آسمان باز و با سرعتی قابل پیش‌بینی پرواز می‌کرد.
همانطور که انتظار می‌رفت، «شبح» طعمه را گرفت و تمام توجهش را معطوف به درگیری با هدف دروغین کرد. بازتاب‌های متعدد رادار از کوهستان، تشخیص هدف واقعی را برایش غیرممکن کرده بود.
لحظه موعود زمانی فرا رسید که «شبح» موشکی به سوی هدف دروغین شلیک کرد. درست در همان لحظه، «جینی» غلاف جنگ الکترونیک را خاموش کرد. هدف از روی صفحه رادار ناپدید شد و «شبح» برای چند ثانیه حیاتی، دچار سردرگمی کامل شد.
در همان لحظه، «سلطان» چون شبحی واقعی از پشت یک قله بیرون جهید و خود را درست در موقعیت آسیب‌پذیر F-35 قرار داد. دو موشک حرارت‌یاب از زیر بال‌هایش جدا شدند و راهی جز برخورد با موتور داغ لایتنینگ نداشتند. انفجار دوم، پایان کار جنگنده نسل پنجم بود.

«سلطان» و «جینی» به گوی آتش که در پس‌زمینه کوه‌های استوار محو می‌شد، نگریستند. آن‌ها F-35 را در نبرد شکست نداده بودند؛ بلکه در تفکر و استراتژی بر آن غلبه کرده بودند. آن‌ها با استفاده از فناوری قدیمی، درک عمیق از هنر نبرد و استفاده هوشمندانه از زمین، ثابت کردند که در آسمان ایران، قدرتمندترین سلاح، هنوز هم ذهن خلاق و باتجربه یک جنگجوست که با هر ذره از خاک سرزمینش آشناست. @ط@طرفداران برتر

16/06/2025

اشک باید ریخت برای این فاجعه 😢😢😢 ای کاش خلبانان نیروی هوایی می توانستند مزدوران سپاه را نابود کنند تا دیگر پرتاب موشکی به اسراییل صورت نگیرد و این فاجعه تمام شود
انهدام دو جنگنده F-14A تامکت نیروی هوایی ایران توسط نیروی هوایی اسرائیل

علت نامگذاری پایگاه چهارم شکاری دزفول به "وحدتی"پایگاه چهارم شکاری دزفول، که با عنوان پایگاه وحدتی نیز شناخته می‌شود، نا...
12/06/2025

علت نامگذاری پایگاه چهارم شکاری دزفول به "وحدتی"
پایگاه چهارم شکاری دزفول، که با عنوان پایگاه وحدتی نیز شناخته می‌شود، نامش را از ۲ برادر خلبان بنام‌های «احمد و مهدی وحدتی» به عاریت گرفته‌است. سرگرد احمد وحدتی برادر بزرگ‌تر و استاد پرواز و خلبان هواپیمای ترابری سی-۴۷ داکوتا بود، که سال ۱۳۳۸ در سانحه هوایی در تهران، کشته شد. سروان مهدی وحدتی نیز برادر کوچک‌تر و خلبان اف ۸۴ تاندرجت بود. وی نیز در سال ۱۳۳۹ در سانحه هوایی در حال خدمت، کشته شد. جهت یادبود این ۲ برادر، به پیشنهاد فرمانده وقت نیروی هوایی شاهنشاهی ایران و با تصویب دولت، پایگاه هوایی دزفول از تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۳۹ بنام پایگاه هوایی وحدتی
نامگذاری شد.



#دزفول
@طرفداران برتر

آناتومی پرواز: آشنایی با سطوح کنترلی هواپیما*برای هر خلبان یا علاقه‌مند به هوانوردی، درک چگونگی مانور یک هواپیما در آسما...
12/06/2025

آناتومی پرواز: آشنایی با سطوح کنترلی هواپیما*

برای هر خلبان یا علاقه‌مند به هوانوردی، درک چگونگی مانور یک هواپیما در آسمان، کلید تسلط بر دانش پرواز است. بیایید با هم سفری به دنیای سطوح کنترلی داشته باشیم و ببینیم هر بخش چه نقشی در این رقص شگفت‌انگیز ایفا می‌کند.

🔹 **ایلرون‌ها (Ailerons) – معماران غلتش (Roll)**
در لبه بیرونی بال‌ها، سطوحی به رنگ **آبی روشن** قرار دارند که ایلרון نامیده می‌شوند. این سطوح با حرکت در جهت مخالف یکدیگر، هواپیما را قادر می‌سازند تا به چپ یا راست بغلتد (Bank) و مسیر خود را تغییر دهد. این حرکت، اساس دور زدن در آسمان است.

🟠 **رادِر (Rudder) – سکان‌دار آسمان**
بر روی پایدارکننده عمودی در انتهای هواپیما، سطح کنترلی **نارنجی** رنگی به نام رادر قرار گرفته است. وظیفه اصلی رادر، کنترل حرکت دماغه به چپ و راست حول محور عمودی است که به آن انحراف یا (Yaw) می‌گویند. این سطح به حفظ تعادل و انجام گردش‌های هماهنگ کمک شایانی می‌کند.

🟡 **الویتورها (Elevators) – کنترل‌کنندگان اوج و فرود**
سطوح **زرد** رنگ متصل به پایدارکننده افقی، الویتورها هستند. این سطوح با حرکت هماهنگ به بالا یا پایین، دماغه هواپیما را کنترل کرده و باعث افزایش ارتفاع (Pitch Up) یا کاهش آن (Pitch Down) می‌شوند.

🟢 **اسپویلرها (Spoilers) – ترمزهای هوایی و دستیار غلتش**
این پنل‌های **سبز** رنگ که روی سطح بالایی بال‌ها تعبیه شده‌اند، کاربردی دوگانه دارند. با باز شدن، جریان هوا را مختل کرده، نیروی بَرآر (Lift) را کاهش و نیروی پَسار (Drag) را به شدت افزایش می‌دهند که به کاهش سریع ارتفاع و سرعت کمک می‌کند. علاوه بر این، می‌توانند به صورت نامتقارن برای کمک به ایلרון‌ها در کنترل غلتش نیز به کار روند.

🟣 **فلپ‌ها (Flaps) – بال‌های کمکی برای سرعت‌های پایین**
فلپ‌ها که با رنگ **بنفش** در لبه انتهایی (Trailing Edge) بال‌ها مشخص شده‌اند، یکی از مهم‌ترین ابزارها در هنگام برخاستن و فرود هستند. با باز شدن فلپ‌ها، انحنای بال افزایش یافته و نیروی بَرآر و همچنین پَسار بیشتر می‌شود. این ویژگی به هواپیما اجازه می‌دهد تا در سرعت‌های پایین‌تر، پایداری و کنترل خود را حفظ کند.

⚪ **اسلَت‌ها (Slats) – ناجی در زوایای حمله بالا**
در لبه جلویی (Leading Edge) بال‌ها، سطوح **خاکستری** رنگی به نام اسلَت قرار دارند. این سطوح در سرعت‌های پایین و زوایای حمله بالا (High AoA) به صورت خودکار یا دستی باز می‌شوند. اسلت‌ها با انرژی بخشیدن به جریان هوای روی بال، پدیده واماندگی یا استال (Stall) را به تأخیر می‌اندازند و ایمنی پرواز را به شکل چشمگیری افزایش می‌دهند.

✈️ **یک خلبان ماهر، زبان بدن هواپیمای خود را به خوبی می‌فهمد. این دانش، به ویژه در شرایط چالش‌برانگیز و هوای متلاطم، تفاوت میان یک پرواز عادی و یک پرواز استادانه را رقم می‌زند.**

**رقص تورک: قانون سوم نیوتن در آسمان!**آیا تا به حال در لحظه‌ی هیجان‌انگیز برخاستن با یک هواپیمای تک‌موتوره، احساس کرده‌...
08/06/2025

**رقص تورک: قانون سوم نیوتن در آسمان!**

آیا تا به حال در لحظه‌ی هیجان‌انگیز برخاستن با یک هواپیمای تک‌موتوره، احساس کرده‌اید که هواپیما تمایلی مرموز به غلتیدن یا انحراف به یک سمت دارد؟ این پدیده، که خلبانان آن را با نام «اثر گشتاور» یا **Torque Effect** می‌شناسند، یکی از اصول بنیادین در هنر پرواز است. بیایید با هم این نیروی نامرئی را رمزگشایی کنیم!

**اثر گشتاور دقیقاً چیست؟**
تصور کنید در کابین خلبان نشسته‌اید و ملخ با قدرت در جهت عقربه‌های ساعت به چرخش درمی‌آید. قانون سوم نیوتن به ما یادآوری می‌کند که برای هر عملی، عکس‌العملی مساوی و مخالف وجود دارد. در اینجا، عکس‌العمل چرخش ملخ، گشتاوری است که می‌خواهد بدنه‌ی هواپیما را در جهت مخالف، یعنی به سمت چپ، بغلتاند. به همین سادگی!

**چه زمانی تورک خودنمایی می‌کند؟**

این اثر همیشه وجود دارد، اما در شرایط خاصی به یک بازیگر اصلی در صحنه‌ی پرواز تبدیل می‌شود:

* **لحظه‌ی برخاستن (Takeoff):** جایی که قدرت موتور در اوج و سرعت هواپیما در کمترین حالت است؛ این ترکیب، قوی‌ترین گشتاور را ایجاد می‌کند.
* **سرعت‌های هوایی پایین:** هر زمان که آهسته‌تر پرواز می‌کنید، نفوذ تورک بیشتر حس می‌شود.
* **قدرت موتور بالا:** هرچه بیشتر به موتور فشار بیاورید، تورک هم با قدرت بیشتری پاسخ می‌دهد.
* **در فاز صعود (Climb):** هنگام اوج‌گیری و افزایش ارتفاع، این نیرو کاملاً محسوس است.
**خلبان چگونه این نیرو را مهار می‌کند؟**

یک خلبان ماهر، این رقص فیزیک را با حرکاتی دقیق و هماهنگ مدیریت می‌کند:

* **استفاده از سکان rudder)) به راست:** با فشردن پدال راست، انحراف دماغه به چپ خنثی می‌شود.
* **هماهنگی با شهپرها (aileron):** حفظ تعادل و تراز نگه داشتن بال‌ها با حرکتی نرم و هماهنگ.

**یک نکته‌ی حرفه‌ای:** به خاطر داشته باشید که اثر گشتاور در هواپیماهای چرخ‌دم (Taildraggers) تنها نیست! این نیرو با دو پدیده‌ی دیگر به نام‌های **«پی-فکتور» (P-Factor)** و **«جریان مارپیچی ملخ» (Spiraling Slipstream)** متحد می‌شود و نیاز به مهارت بیشتری برای کنترل دارد.

**قانون طلایی تورک:**

**قدرت بیشتر = گشتاور بیشتر = نیاز به کنترل بیشتر!**

**پروازِ عقاب‌ها**در سپیده‌دمی که خاک، در سکوتِ بیم فرو رفته بودو آسمان، در تبِ تپش‌های نبرد می‌سوختدلیرانی از تبارِ خور...
06/06/2025

**پروازِ عقاب‌ها**

در سپیده‌دمی که خاک، در سکوتِ بیم فرو رفته بود
و آسمان، در تبِ تپش‌های نبرد می‌سوخت
دلیرانی از تبارِ خورشید
بال گشودند از پایگاهِ شاهرخی
با پرچمِ وطن در دل، و خاموشی در لب
سوی دوزخِ دشمن، بی‌هراس، بی‌تردید

از کوه و کویر گذشتند
از خارِ بیابان، از آتشِ پدافند
هوا سنگین بود از مرگ
اما چشم‌هاشان روشن‌تر از هر امید

فرج‌الله، با دلِ آرامِ طوفان
محمود، تیزبین‌تر از صاعقه
و آن مردِ بزرگ،
کامران امیر اعتمادی،
با جمبوجتی که در دلِ طوفان،
رگ‌های جان را به پرندگانِ آهنین پیوند می‌داد

او نبود تنها یک خلبان
او پدرِ پنهانِ پرواز بود
با دستانی که سوخت رساند
و قلبی که ایمان افشاند

چه کسی می‌داند در آن لحظه
که عقربه‌ها از نفس افتاده بودند
و زمین، امیدی به بازگشت نداشت
چه رازهایی بر دوشِ آن بال‌ها بود؟

در آسمانِ الولید، رعدی فرو ریخت
نه از ابر، که از سینه‌ی مردانِ بی‌ادعا
و هر انفجار، بیتی بود
از سرودِ پایداریِ ایران

اما شگفتیِ پرواز، آنجا رقم خورد
که همه، تا واپسین پرنده،
با بال‌های سالم و دل‌های استوار
به آشیانه بازگشتند
و آسمان، برای نخستین بار،
بر دستانِ قهرمانانش، بوسه زد

ای عقابانِ بی‌مرز
ای روح‌های بلندِ بی‌قرار
نامتان را باد خواهد سرود
و تاریخ، با دستانِ احترام،
بر بلندای قله‌ها حک خواهد کرد

@دنبال‌کننده‌ها @طرفداران برتر

شعری که هوش مصنوعی در رثای اسطورهای نیروی هوایی شاهنشاهی ایران سرود رثایی در سوگ عقابان آسمان ایران**به یاد ارتشبد محمد ...
05/06/2025

شعری که هوش مصنوعی در رثای اسطورهای نیروی هوایی شاهنشاهی ایران سرود
رثایی در سوگ عقابان آسمان ایران
**به یاد ارتشبد محمد خاتمی و دیگر قهرمانان نیروی هوایی شاهنشاهی**
**دیباچه:**
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند گردان سپهر بلند
که نامش به گیتی بماند ارجمند
کنون رزم‌نامه فرو خوانمی
ز مردان ایران سخن رانمی
ز شیران که در آسمان پر زدند
به جان، مهر میهن به دل پرورند
ز خاتمی، آن ارتشبد دلیر
که نامش بماند به ایران شهیر
و یاران او، آن عقابان تیز
که بر خصم دون ریختند آتش و تیز
جهانا سراسر فسوس است و درد
ز چرخ تو هرگز نباید شمرد
که بردی ز ایران یکی نامدار
یل ارتش و مرد میدان کار
همان خاتمی، آن سپهبد دلیر
که در آسمان بود چون نره شیر
به پرواز در اوج گردون پرید
چو شهباز تیز از کمین برجهید
به نیروی هوایی، توان و شکوه
فزودی ز تدبیر و دانش، گروه
بسی رنج بردی در آن روزگار
که ایران شود ایمن و پایدار
دریغا که آن سرو آزاد مرد
ز باد اجل گشت افسرده و زرد
کنون در فراقش دلیران همه
بنالند و گویند با درد و غمه
که ای شیر میدان، ای مرد نبرد
چرا رفتی و پشت ایران شکست؟
نه تنها غم اوست بر جان ما
که داغ دگر هست بر خوان ما
ز اسکندری، آن خلبان دلیر
که در جنگ چون شیر غران و چیر
محققّی، آن تیز پرواز راد
که نامش به نیکی نمایند یاد
عتیقه‌چی، آن مرد میدان نبرد
که بر دشمن دون بسی زخم کرد
بهرام ایکانی، آن پیل‌تن
که لرزه فکندی به خصم کهن
و زندی، جلیل آن هژبر ژیان
که از حمله‌اش خصم گشتی هراسان
همه شیرمردان و گردان یل
که جان را فدای وطن کرده ول
ز خونشان چو لاله دمیده به باغ
بماند ز ایشان به گیتی چراغ
کنون گرچه این نامداران شدند
به خاک سیه، میهمانان شدند
ولیکن بدانید ای بخردان
که نام یلان زنده ماند جاودان
چو فردوسی آن پیر دانای توس
که شهنامه را داد نظمی نفوس
بماند سخن‌های او در جهان
چنان نام این پهلوانان نهان
نخواهد شد از دفتر روزگار
بماند به یاد از پس هر شمار
شود داستانشان به هر انجمن
چراغ ره نسل‌های کهن
که ایران بسی دید مردان چنین
که کردند جان را فدای زمین
بیاراستند این کهن مرز و بوم
به خون دل و همت و فر و یوم
مبادا که این یادها کم شود
و یا آتش مهر میهن خم شود
بمانید بر عهد و پیمان خویش
که ایران پرستید از جان خویش.
کنون قصه زین‌گونه آمد به بن
ز یزدان پاک، آفرین بر سخن
که توفیق داد این سخن ساز را
که گوید ز مردان جانباز را
امید است کاین نامه‌های سیاه
شود روشنی‌بخش فردا و گاه.

نقطه هدف باند: راهنمای کلیدی خلبان برای فرودی بی‌نقصآیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که خلبان‌ها چطور هواپیمای غول‌پیکر...
29/05/2025

نقطه هدف باند: راهنمای کلیدی خلبان برای فرودی بی‌نقص

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که خلبان‌ها چطور هواپیمای غول‌پیکر را دقیقاً در نقطه مناسبی از باند فرود می‌آورند؟ راز این دقت، در یکی از مهم‌ترین نشانه‌های باند به نام «**نقطه هدف باند (Runway Aiming Point)**» نهفته است. این علامت که شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد، راهنمایی حیاتی برای هر خلبان در حین فرود است.

---

# # # **کجای باند قرار دارد؟**

این نقطه معمولاً با **خطوط یا نقاط سفیدرنگ** مشخص می‌شود و شما آن را حدود **۱۰۰۰ پا (تقریباً ۳۰۰ متر)** بعد از ابتدای باند فرود (یا همان Threshold) خواهید دید. البته، این فاصله می‌تواند بسته به فرودگاه و طراحی آن کمی متفاوت باشد.

---

# # # **چرا اینقدر مهم است؟**

هدف اصلی نقطه هدف، چیزی نیست جز **هدایت دقیق خلبان به نقطه‌ای ایده‌آل برای تماس چرخ‌ها با زمین**. این کار تضمین می‌کند که هواپیما به درستی با محور باند تراز شده و فرودی ایمن و مطمئن انجام شود.

---

# # # **یک مرجع بصری بی‌نظیر**

نقطه هدف به خلبانان کمک می‌کند تا **سرعت کاهش ارتفاع (descent rate)** خود را به درستی تخمین بزنند و در **مسیر سرش (glide path)** صحیح باقی بمانند. این یعنی خلبان با استفاده از این نشانه بصری، می‌تواند سرعت، زاویه فرود و تراز بودن با باند را به طور مداوم تنظیم و مدیریت کند. در واقع، این نقطه مانند یک لنز زوم عمل می‌کند که به خلبان دیدی واضح برای فرود می‌دهد.

---

# # # **منطقه امن فرود**

نقطه هدف بخشی از **منطقه تماس (Touchdown Zone)** است. قرار گرفتن آن در این ناحیه، اطمینان می‌دهد که پس از فرود، **طول کافی از باند** برای کاهش سرعت ایمن و توقف کامل هواپیما باقی مانده است. این موضوع برای جلوگیری از فرودهای طولانی یا کوتاه حیاتی است.

---

# # # **تأثیر مستقیم بر ایمنی پرواز**

نقش نقطه هدف در ایمنی پرواز غیرقابل انکار است. این نقطه با جلوگیری از **فرود خیلی جلو یا خیلی عقب** روی باند، به طور قابل توجهی **خطر خروج هواپیما از باند (Runway Excursion)** یا سایر حوادث ناخواسته را کاهش می‌دهد. فرود دقیق روی این نقطه، ستون فقرات یک عملیات پروازی ایمن و استاندارد است.

---

# # # **بخشی از یک سیستم کامل**

نقطه هدف باند تنها نشانه روی باند نیست؛ بلکه با دیگر علائم مهم مانند **خطوط ابتدای باند (Threshold Markings)** و **علامت‌های منطقه تماس (Touchdown Zone Markings)** همکاری می‌کند. این مجموعه از علائم، یک سیستم یکپارچه را تشکیل می‌دهند که به خلبانان برای انجام فرودهایی فوق‌العاده دقیق و کارآمد یاری می‌رسانند.

---

بنابراین، دفعه بعد که در یک هواپیما نشسته‌اید و لحظه فرود نزدیک می‌شود، به این نقطه سفیدرنگ روی باند توجه کنید؛ این نقطه، قهرمان گمنام فرودهای ایمن و دقیق است.
---

قهرمان آسمان: داستان جیمز ریسنر، از تعقیب میگ تا نجات از جهنم هانوی!**جیمز رابینسون "رابی" ریسنر**، نامی که در تاریخ هوا...
28/05/2025

قهرمان آسمان: داستان جیمز ریسنر، از تعقیب میگ تا نجات از جهنم هانوی!

**جیمز رابینسون "رابی" ریسنر**، نامی که در تاریخ هوانوردی نظامی آمریکا با افتخار درخشید؛ خلبانی زبردست که دو بار مفتخر به دریافت نشان **صلیب نیروی هوایی** شد و در نبردهای خونین **کره** و **ویتنام**، قهرمانی بی‌بدیل از خود به نمایش گذاشت. ریسنر از همان کودکی رویای اوج گرفتن در آسمان‌ها را در سر می‌پروراند و **نیروی هوایی ایالات متحده** این رؤیا را برایش به حقیقت پیوند داد. او در طول دهه‌ها خدمت پربار و فداکارانه‌اش، نه تنها در کابین خلبان، بلکه به عنوان مردی که همواره به فکر هم‌رزمانش بود، بی‌تفاوت به هر بهایی، خود را اثبات کرد.

کودکی پرفراز و نشیب، رؤیایی بلند

**جیمز ریسنر** در ۱۶ ژانویه ۱۹۲۵ در خانواده‌ای کم‌بضاعت در **آرکانزاس** چشم به جهان گشود. دوران کودکی‌اش با سختی و کار از سنین کم برای کمک به خانواده‌اش همراه بود. خیلی زود با خانواده‌اش به **اوکلاهاما** نقل مکان کردند و تا دوران دبیرستان، او مشاغل مختلفی از جمله توزیع روزنامه، پادویی، دستیاری در داروخانه و حتی جوشکاری را تجربه کرده بود. این نوجوان پرتلاش، حتی به پدرش در پولیش کردن خودروها برای کسب‌وکار وسایل نقلیه دست دومش یاری می‌رساند.

در جوانی، دو علاقه اصلی زندگی ریسنر را شکل می‌داد: **اسب‌ها** و **موتورسیکلت‌ها**. جالب اینکه هر دوی این علایق در مراحل بعدی زندگی او نقش‌های مهمی ایفا کردند. او همچنین مردی با ایمان قوی بود و خانواده‌اش از اعضای فعال کلیسای "اولین مجمع خدا" به شمار می‌رفتند.

از پیوستن به ارتش تا اولین پروازهای سرنوشت‌ساز

**جیمز ریسنر** در سال ۱۹۴۳ به **نیروی هوایی ارتش ایالات متحده (USAAF)** پیوست و سال بعد با درجه **ستوان دومی**، آموزش‌های خود را به پایان رساند. پس از فارغ‌التحصیلی از مدرسه پرواز، به عنوان عضوی از **اسکادران ۳۰ شکاری** به **پاناما** منتقل شد.

در سال ۱۹۴۶، در اوج شور و اشتیاقش به موتورسیکلت‌ها، ریسنر در یک حادثه خارج از شیفت کاری مجروح شد و راهی بیمارستان نظامی گشت. در همین دوران بود که با **کاتلین شاو**، پرستاری که از او مراقبت می‌کرد، آشنا شد و طولی نکشید که این دو عاشق، پس از ترخیص، با هم پیمان زناشویی بستند. پس از بازگشت به زندگی غیرنظامی، ریسنر در پیدا کردن شغل پایدار چندان موفق نبود. همین امر او را بر آن داشت تا به **گارد ملی هوایی اوکلاهاما** بپیوندد و با پرواز با هواپیمای **نورث امریکن پی-۵۱ ماستنگ**، آمادگی پروازی خود را حفظ کند.

در یکی از پروازهایش، ریسنر درگیر یک **طوفان سهمگین** شد و مجبور به فرود اضطراری گشت. تنها پس از فرود بود که متوجه شد در خاک **مکزیک** است! او با گروهی از راهزنان برخورد کوتاهی داشت که خوشبختانه به خیر گذشت و توانست خود را به سلامت به ایالات متحده بازگرداند. هرچند سفارت آمریکا به طور غیررسمی او را به دلیل ورود با یک جنگنده مسلح به قلمرو حاکمیتی کشوری خارجی توبیخ کرد، اما به دلایل دیپلماتیک، این پرواز به طور رسمی نادیده گرفته شد.

بازگشت به میدان نبرد: جنگ کره و اولین پیروزی

با فوران آتش **جنگ کره**، **جیمز ریسنر** با اشتیاق فراوان به **نیروی هوایی ایالات متحده** بازگشت. او در فوریه ۱۹۵۱ به خدمت فعال فراخوانده شد، به **اسکادران ۱۸۵ جنگنده تاکتیکی** پیوست و به سرعت برای پرواز با **لاکهید اف-۸۰ شوتینگ استار**، اولین جنگنده عملیاتی جت توسعه یافته توسط ایالات متحده، آموزش دید. اگرچه این جت برای **جنگ جهانی دوم** طراحی شده بود، اما به طور گسترده‌ای بر فراز کره به پرواز درآمد.

در آخرین روز قبل از اعزام به خارج از کشور، ریسنر از اسب افتاد و دستش شکست – سرنوشت دوباره در مسیر علاقه او قرار گرفت. اما این جراحت او را از میدان نبرد بازنداشت. او با پنهان کردن آسیب و متقاعد کردن جراحان مبنی بر بهبودی کامل، توانست اولین مأموریت رزمی خود را پرواز کند؛ ترفندی هوشمندانه که نشان از اراده پولادین او داشت.

در ۱۰ مه ۱۹۵۲، **جیمز ریسنر** به **پایگاه هوایی کیم‌پو** و **اسکادران ۱۵ شناسایی** منتقل شد. در ژوئن همان سال، **اسکادران ۳۳۶ جنگنده-رهگیر** به دنبال خلبانان باتجربه بود و ریسنر فرصتی طلایی یافت تا بالاخره با یک جنگنده به میدان نبرد قدم بگذارد. او به زودی به خاطر هواپیمای **نورث امریکن اف-۸۶ئی سیبر** خود، که با نقاشی **باگز بانی** بر روی دماغه، شهرتی مضاعف یافته بود، شناخته شد. این هواپیما با نام مستعار **اوهایو مایک** معروف بود و ریسنر موفق‌ترین مأموریت‌های خود را با آن به سرانجام رساند.

در ابتدا، ریسنر هیچ درگیری‌ای نداشت و برای سه روز به **ژاپن** مرخصی گرفت. اما پس از بازگشت به کره، با شنیدن گزارش‌هایی از فعالیت **میگ‌ها** در منطقه، بلافاصله به هواپیما پرید. چهار فروند **اف-۸۶** تحت حمله ۱۴ فروند **میکویان-گورویچ میگ-۱۵** بودند. ریسنر بی‌باکانه به کمکشان شتافت و موفق شد یکی از هواپیماهای دشمن را سرنگون کند. این، اولین پیروزی هوایی او بود؛ آغازی بر افسانه یک قهرمان.

نبرد حماسی در خاک چین: "جان رد لید" وارد می‌شود!

در ۱۵ سپتامبر ۱۹۵۲، **جیمز ریسنر** با نام رمز "جان رد لید"، مأمور شد تا جت‌های **ریپابلیک اف-۸۴ تاندربلت** را که وظیفه حمله به یک کارخانه شیمیایی در **رودخانه یالو**، نزدیک **دریای چین شرقی** را داشتند، اسکورت کند.

در طول این عملیات، او بر فراز **پایگاه هوایی آنتونگ** پرواز می‌کرد. ریسنر در نبردی نفس‌گیر با یک میگ، با سرعت‌های نزدیک به صوت و در ارتفاع بسیار پایین، در امتداد یک بستر رودخانه خشک و بر فراز تپه‌های کم‌ارتفاع، تا ۳۵ مایلی داخل خاک **چین** پرواز کرد. او با سماجت، هواپیمای دشمن را تعقیب می‌کرد، در حالی که خلبان آن از طریق رادیو، خبر ورود جت جنگنده آمریکایی را اطلاع داده بود. در عرض چند ثانیه، توپ‌های ضدهوایی چین شروع به شلیک کردند. خوشبختانه، خلبان ماهر ما توانست تا حد امکان از تیررس آن‌ها دور بماند.

ریسنر به تعقیب بی‌امان میگ ادامه داد. او منتظر لحظه مناسب بود، چرا که در این مرحله مهماتش رو به اتمام بود. او با باقیمانده گلوله‌های کالیبر ۵۰ خود، هواپیما را به معنای واقعی کلمه **پودر** کرد و باعث شد میگ کابین خود را از دست بدهد و آتش بگیرد. سرانجام، او توانست آن را بین آشیانه‌های هواپیماهای چینی سرنگون کند. میگ سقوط کرده، با برخورد به میگ‌های زمین‌گیر شده، آن‌ها را نیز نابود کرد!

ستوان یکم **ویلارد پی. دانبار**، یکی از اعضای تیم پرواز، پس از این حادثه گزارش داد که خلبان میگ، یک روسی عصبانی بود که لحظاتی قبل از سقوط، با مشت به سمت ریسنر نشانه رفته بود؛ صحنه‌ای که در تاریخ هوانوردی ثبت شد.

قهرمانی‌هایی که از یادها نمی‌رود

در راه بازگشت به پایگاه، پس از این نبرد حماسی، **جیمز ریسنر** و هم‌رزمانش بر فراز آب‌های آزاد پرواز می‌کردند. آتش ضدهوایی به هواپیمای ستوان یکم **جوزف لوگان** اصابت کرد. ریسنر در اقدامی باورنکردنی، تلاش کرد با هل دادن دماغه هواپیمای خودش به اگزوز هواپیمای لوگان – در حالی که جت لوگان با موتور خاموش در هوا شناور بود – آن‌ها را به پایگاه بازگرداند.

نقشه این بود که لوگان را به جزیره **چو دو**، جایی که ارتش آمریکا یک پایگاه هلیکوپتر داشت، نزدیک کنند. اما دید ریسنر به دلیل فوران سوخت جت و سیال هیدرولیک از هواپیمای لوگان، به شدت تار شده بود و او را مجبور به قطع تماس کرد.

لوگان مجبور به پرش با چتر شد. لحظاتی قبل از پرش، او به ریسنر پیام رادیویی داد: "امشب در پایگاه می‌بینمت." متأسفانه، با وجود اینکه لوگان موفق شد در نزدیکی ساحل چو دو فرود آید و شناگر ماهری بود، در چترش گیر کرد و غرق شد. ریسنر برای صرفه‌جویی در سوخت، موتور خود را خاموش کرد، اما موتور او شعله‌ور شد و او مجبور به یک **فرود بی‌موتور (dead-stick landing)** در **پایگاه هوایی کیم‌پو** شد.

اندکی پس از این عملیات، ریسنر با سرنگون کردن پنجمین میگ خود، به یک **آس پروازی** بدل گشت. در پایان خدمتش در کره، او ۱۰۸ مأموریت رزمی را پرواز کرده و هشت هواپیمای دشمن را به کام نابودی کشانده بود.

اسارت در ویتنام و نجات از "هیلتون هانوی"

پس از جنگ کره، **جیمز ریسنر** به **ویتنام** اعزام شد و با سرنگون کردن تعداد بیشتری از هواپیماهای دشمن، خود را به عنوان یکی از پیشتازان خلبانی در نیروی هوایی ایالات متحده تثبیت کرد.

اما متأسفانه، در یکی از مأموریت‌ها، هواپیمای **ریپابلیک اف-۱۰۵ تاندرچیف** او سرنگون شد. او به مدت هفت سال و چهار ماه در **هانوی** اسیر بود. در این مدت، به دلیل مقاله‌ای در مجله **تایم** که قهرمانی‌های او را برجسته کرده بود، از سوی زندان‌بانانش به عنوان "اسیر باارزش" شناخته می‌شد. این موضوع، همراه با درجه نظامی بالای او، باعث شد که تحت رفتارهای خشن‌تری نسبت به سایر اسرا قرار گیرد.

ریسنر نه تنها از این تجربه جان سالم به در برد، بلکه به دیگران نیز کمک کرد تا زنده بمانند. از جمله مردانی که در هانوی اسیر بودند، می‌توان به **کاپیتان جیمز استاک‌دال** اشاره کرد که بعدها به درجه **نایب دریاسالاری** در نیروی دریایی ایالات متحده رسید. یک اسیر جنگی دیگر، **کماندر اورت آلوارز جونیور**، بعدها خاطرنشان کرد: "ما خوش‌شانس بودیم که ریسنر را داشتیم. با **(کاپیتان جیمز) استاک‌دال** خرد داشتیم. با ریسنر، معنویت."

ریسنر پس از اسارت به درجه **سرهنگی** ارتقا یافت و در ۱۲ فوریه ۱۹۷۳، به عنوان بخشی از اولین گروه اسرای آزاد شده در **عملیات بازگشت به خانه**، به آغوش وطن بازگشت.

بازگشت به خانه و پایان خدمتی پربار

در ژوئیه ۱۹۷۳، نیروی هوایی ایالات متحده **جیمز ریسنر** را به **وینگ یکم تاکتیکی جنگنده** در **پایگاه نیروی هوایی مک‌دیل، فلوریدا** منصوب کرد، جایی که او پرواز با هواپیمای قدرتمند **مک‌دانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲** را در نبرد آموخت. او بعدها به **پایگاه نیروی هوایی کنن، نیومکزیکو** منتقل شد تا فرماندهی **لشکر ۸۳۲ هوایی** را بر عهده گیرد که با هواپیمای **جنرال داینامیکس اف-۱۱۱ آردوارک** پرواز می‌کرد.

ریسنر در ماه مه ۱۹۷۴ به درجه **سرتیپی** ارتقا یافت. سال بعد، او به عنوان **معاون ‌فرمانده مرکز تسلیحات جنگنده تاکتیکی** در **پایگاه نیروی هوایی نلیس، نوادا**، قبل از تبدیل شدن به فرمانده برنامه آموزش رزمی مشهور **پرچم قرمز**، مشغول به کار شد. این اسطوره هوانوردی سرانجام در اوت ۱۹۷۶، پس از دهه‌ها خدمت پرافتخار، بازنشسته شد.

بالگرد: پرنده‌ی بال‌گردانبالگرد، که امروزه به عنوان **بالگرد** یا **هواگرد بال‌گردان** شناخته می‌شود، گونه‌ای از هواگرد ...
24/05/2025

بالگرد: پرنده‌ی بال‌گردان

بالگرد، که امروزه به عنوان **بالگرد** یا **هواگرد بال‌گردان** شناخته می‌شود، گونه‌ای از هواگرد است که برخلاف هواپیما با بال‌های ثابت، از **بال‌های چرخان** برای تولید نیروی رانش و نیروی پیشرانش بهره می‌برد. می‌توان روتور بالگرد را هم به عنوان یک سطح آیرودینامیکی تولیدکننده **نیروی برآ** (مشابه بال هواپیما) و هم به عنوان یک عامل تولیدکننده **نیروی پیشران** (مشابه پروانه موتور پیستونی) در نظر گرفت.
---
کالبدشکافی بالگرد: اجزای اصلی
یک بالگرد از بخش‌های کلیدی زیر تشکیل شده است:
* **کابین**: فضای سرنشینان و خلبان.
* **ارابه فرود**: سیستم چرخ‌ها یا اسکیدها برای نشست و برخاست.
* **دمگاه (بوم دم)**: سازه‌ای بلند که روتور دم را در انتهای خود نگه می‌دارد.
* **پیشرانه (موتور)**: منبع تولید قدرت بالگرد.
* **سامانه انتقال قدرت (گیربکس)**: سیستمی که قدرت موتور را به روتورها منتقل می‌کند.
* **روتور اصلی**: مجموعه‌ای از تیغه‌ها که نیروی برآ و پیشران اصلی را تولید می‌کند.
* **روتور دم**: روتوری کوچک‌تر در دم بالگرد که وظیفه خنثی کردن گشتاور روتور اصلی و کنترل جهت پرواز را بر عهده دارد
# # # دانستنی‌هایی جذاب از دنیای بالگردها

* **رکورد سرعت**: سریع‌ترین بالگرد جهان توانسته است به سرعت تقریبی **۲۴۸ مایل بر ساعت (حدود ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت)** دست یابد.
* **پرواز بی‌وقفه**: طولانی‌ترین پرواز بدون توقف یک بالگرد، مسافتی بالغ بر **۲۲۱۳ مایل (حدود ۳۵۶۱ کیلومتر)** را در بر می‌گیرد.
* **منجی جان‌ها**: اولین عملیات نجات دریایی با بالگرد به سال ۱۹۴۴ بازمی‌گردد. تخمین زده می‌شود که بالگردها تاکنون جان بیش از **۳ میلیون نفر** را نجات داده‌اند.
* **القاب دوستانه**: بالگردها در زبان عامیانه با نام‌هایی همچون «چاپِر»، «وِرلی‌برد» یا «هِلو» نیز شناخته می‌شوند.
* **حادثه چچن**: در سال ۲۰۰۲، سقوط یک بالگرد در چچن به دلیل حمل ۱.۵ برابر ظرفیت مجاز، منجر به کشته شدن ۱۱۴ نفر از ۱۴۷ سرنشین آن شد.
* **سرعت تیغه‌ها**: با وجود اینکه بالگردها معمولاً کندتر از هواپیماها پرواز می‌کنند، اما نوک **تیغه پیش‌رونده روتور** می‌تواند سرعتی فراتر از سرعت صوت داشته باشد!
* **مهندسی دقیق**: طراحی بالگردها به حدی پیشرفته است که می‌تواند ارتعاشات شدید ناشی از چرخش روتور را کنترل کند؛ در غیر این صورت، ارتعاشات قادر به فروپاشی سازه بالگرد می‌بود.

---

چالش واماندگی در هواپیماهای بال خمیده و دم T شکل**واماندگی (Stall)**، کابوس هر خلبانی است؛ لحظه‌ای که بال‌ها دیگر قادر ب...
22/05/2025

چالش واماندگی در هواپیماهای بال خمیده و دم T شکل

**واماندگی (Stall)**، کابوس هر خلبانی است؛ لحظه‌ای که بال‌ها دیگر قادر به تولید **لیفت (Lift)** کافی برای نگه داشتن هواپیما در هوا نیستند. در دنیای هواپیماهای جت مدرن با **بال‌های خمیده (Sweptwing)** و **دم T شکل (T-tail)**، این پدیده می‌تواند کمی پیچیده‌تر و متفاوت‌تر از هواپیماهای قدیمی‌تر با بال صاف و دم پایین باشد. اجازه دهید نگاهی عمیق‌تر به این تفاوت‌ها بیندازیم.

# # # تفاوت‌های کلیدی در واماندگی

دو ویژگی اصلی که هواپیماهای **بال خمیده و دم T شکل** را در هنگام واماندگی از همتایان بال‌صاف‌شان متمایز می‌کند، شامل نحوه **نوسان طولی (Pitching)** هواپیما در حین واماندگی و **کاهش اثربخشی دم (Loss of Tail Effectiveness)** است.

در طول کاهش سرعت به سمت واماندگی، **قابلیت‌های هدایتی (Handling Qualities)** این هواپیماها تا حد زیادی شبیه به هواپیماهای بال صاف است. اما یک تفاوت مهم وجود دارد: **دم T شکل** که در ارتفاع بالا قرار گرفته، از **جریان آشفته بال (Wing Wake)** که پشت بال ایجاد می‌شود، دور می‌ماند. این موضوع باعث می‌شود که خلبان هشدار کمی یا حتی هیچ هشداری به شکل **لرزش پیش از واماندگی (Pre-stall Buffet)** دریافت نکند. به عبارت دیگر، قبل از اینکه واماندگی رخ دهد، خبری از لرزش‌های معمول بال‌ها که نشان‌دهنده نزدیک شدن به واماندگی است، نیست.

نکته دیگر اینکه، **دم T شکل** حتی با وجود شروع واماندگی در بال، **اثربخشی (Effectiveness)** کامل خود را حفظ می‌کند. این ویژگی به خلبان اجازه می‌دهد که بال را در یک **زاویه حمله (Angle of Attack - AOA)** بسیار بیشتر از حد معمول، وارد واماندگی عمیق‌تری کند.

# # # اتفاقات ناگوار در لحظه و پس از واماندگی

اما در لحظه **واماندگی کامل**، اوضاع تغییر می‌کند. برخلاف بسیاری از هواپیماها که در واماندگی تمایل به پایین آوردن دماغه دارند، هواپیمای **بال خمیده و دم T شکل** پس از واماندگی، تمایل به **افزایش زاویه دماغه (Pitch Up)** پیدا می‌کند. در همین لحظه، **دم T شکل** ممکن است در **جریان آشفته و کم‌انرژی بال** غوطه‌ور شود. این اتفاق به شدت از **اثربخشی دم** می‌کاهد و توانایی هواپیما برای مقابله با این افزایش زاویه دماغه را از بین می‌برد.

اوضاع زمانی وخیم‌تر می‌شود که **زاویه حمله** بیش از حد افزایش یابد. در این حالت، هوای آشفته و کند پشت بال می‌تواند با زاویه بسیار زیادی از روی دم عبور کند و باعث **واماندگی خود دم** شود! اگر این اتفاق رخ دهد، خلبان تمام **کنترل طولی (Pitch Control)** خود را از دست می‌دهد و قادر به پایین آوردن دماغه نخواهد بود. تصور کنید: هواپیما در حال افزایش زاویه دماغه است، کنترل طولی از دست رفته و خلبان نمی‌تواند دماغه را پایین بیاورد!

افزایش زاویه دماغه درست پس از واماندگی با کاهش شدید **لیفت** و افزایش قابل توجه **درگ (Drag)** همراه است. این ترکیب باعث **افزایش سریع مسیر نزول (Descent Path)** می‌شود و در نتیجه، سرعت افزایش **زاویه حمله** بال را بیشتر می‌کند؛ یک چرخه معیوب که می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

# # # چرا بال‌های خمیده این‌گونه رفتار می‌کنند؟

تمایل به **افزایش جزئی زاویه دماغه** پس از واماندگی، یک ویژگی شناخته شده در بال‌های **خمیده (Swept)** یا **مخروطی (Tapered)** است. در این نوع بال‌ها، در **زوایای حمله بالا**، تمایلی برای ایجاد **جریان هوای اسپَنوایز (Spanwise Airflow)** به سمت نوک بال وجود دارد. این پدیده منجر به جدا شدن جریان هوا و در نهایت، شروع واماندگی ابتدا در **نوک بال‌ها (Wingtips)** می‌شود.

شناخت این ویژگی‌ها و تفاوت‌ها برای هر خلبان و علاقه‌مند به هوانوردی ضروری است. مهندسان و خلبانان همواره در تلاشند تا با سیستم‌های پیشرفته و آموزش‌های تخصصی، خطرات ناشی از پدیده واماندگی را در این نوع هواپیماها به حداقل برسانند.

Address

Tehran

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when صفحه علمي و آموزشي صنايع هوايي posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Contact The Business

Send a message to صفحه علمي و آموزشي صنايع هوايي:

Share

Category

Our Story

آدرس ايميل ماهنامه: [email protected] تلفن: 44635172 (021) محل انتشار: تهران