Romal Fahim

Romal Fahim إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ
«بی‌شک من از مسلمانان هستم؟!»
سوره: فصلت ۳۳ Since early childhood, I lived with a deep passion and curiosity for life.

After the birth of a child named me, my father was working as a money exchanger, and my mother was a teacher. About four years had passed since their marriage, and until my arrival, neither of them had shown much emotional yearning for parenthood. But with my arrival into this burning, godforsaken nowhere, their lips finally opened in smiles, and with a universe of tenderness, they welcomed me—the

ir firstborn—ensuring I would lack nothing. Though by 1992 the situation in our country had begun to deteriorate, we continued living in the city of Pul-e-Khumri. We stayed there for three more years after my birth, but the harsh realities of the time eventually forced us to seek refuge in the neighboring country of Pakistan. To this day, my family remains there, unable to return to Afghanistan due to ongoing instability. The warmth of our family home made my dreams feel vivid and within reach. Among those dreams was a fascination with images—even at a time when we had no camera. I was drawn to the black-and-white pictures, and later the faded colors of our old television. Every time I watched a program, I imagined myself someday living a life surrounded by cameras and photographs. At first, this dream felt distant and difficult to attain. But I always wished to see the world through a camera lens. I would gaze at photographs and think, This picture should have been taken differently. My curious attention to images and cameras often surprised my family, as if they, too, could sense an unspoken passion awakening inside me. Beyond that interest—and the struggles of migration—I began my primary education at Afghan High School and graduated with top marks from Ariana High School in Pakistan in 2010 (1389 in the Afghan calendar). Alongside my academic studies, I also pursued computer and English language courses, which have now become a stable source of income for me. By the age of 24, I had already worked for about twelve years—both in a pharmacy and in the population census department of the United Nations. But in 2013 (1392), I officially slung a camera over my shoulder. Since that day, it has been just me and photography—and photography and me. I feel that I have become bound to the camera; it has become part of my identity. Eventually, I won first place in a photography competition organized by the European Union. For the past three years, I have worked with both domestic and international media in Afghanistan. It is my hope to become a photographer free of bias and pretense—one whose photographs capture the pain of humanity, and the exile of the human spirit, especially in Afghanistan. I want my photos to be a voice for those who are no longer able to speak of the soul-crushing pain they carry. I hope that one day, the lens of my camera will become a window for the eyes that have wept unseen, a way to express what has been left unspoken. I hope my photographs can reveal the hidden sorrows etched into the faces of those whose stories have been buried in the folds of history. As Dr. Ali Shariati once said:
"May the dreams of the awakened disturb the sleep of those still asleep."

11/11/2025

سخن را نخوانده، قضاوت می‌کنیم — همین است درد جامعه ما

#راشدخان #اسلام #دعوت #پند

یک‌تعداد مردم در افغانستان چنان به مداخله در زندگی دیگران عادت کرده‌اند که اگر در کار کسی دخالت نکنند، روزشان شب نمی‌شود...
11/11/2025

یک‌تعداد مردم در افغانستان چنان به مداخله در زندگی دیگران عادت کرده‌اند که اگر در کار کسی دخالت نکنند، روزشان شب نمی‌شود.
اگر کسی طبق اصول اسلامی زندگی کند، فوری به او برچسب «افراطی» می‌زنند؛ اگر کسی در آزادی حد و مرز را رعایت نکند، او را «بی‌غیرت» و «بی‌دین» و «دیوث» می‌خوانند.

من خودم هر دو طرف زندگی را تجربه کرده‌ام — از پایبندی گرفته تا آزادی — البته نه آن‌قدر که از دایره‌ی اخلاق خارج شده باشم، اما در هر بُعدی از زندگی مورد زخم‌زبان قرار گرفتم، حتی از نیش دوستان نزدیک در امان نبودم.

خوب به یاد دارم چندی پیش زمانی که راشد خان عکسی از خود در فضای مجازی منتشر کرد که گویا ازدواج کرده، همین دسته‌ی مریض‌فکر شروع کردند به قضاوت و تهمت. یکی نوشت که او افراطی است، یکی گفت از قریه و قوم خاصی زن گرفته و از ترس او را نشان نداده زیرا می‌خواهد زنش فقط برایش دیگ پخته کند و بچه بزاید.
امروز که همین راشد خان در کنار همسرش در مراسم افتتاح یک بنیاد خیریه ظاهر شده، به‌جای آنکه مردم به نیت خیر و کار نیکش توجه کنند، بازهم عده‌ای بیمار به جای اصل موضوع، به ظاهر همسرش چسبیدند.
یکی نوشت «زن دومش است»، دیگری گفت «دوست دختر است»، و هرکسی چیزی افزود تا صفحه‌اش چند لایک بیشتر بگیرد.

اولاً مردم ما هنوز نیاموخته‌اند که مداخله در زندگی دیگران بی‌ادبی است، نه آزادی بیان.
دوماً این‌که زن اول یا دومش باشد، به کسی مربوط نیست.
سوماً چه همسرش با چادر باشد یا بی‌چادر، هیچ‌کس حق ندارد دور از دایره اخلاق در موردش اظهار نظر کند.

از نگاه دینی هم، کار هر انسان میان او و پروردگارش است. درست یا نادرست بودن عملشان مربوط به آخرتِ خودشان می‌شود. وظیفه‌ی ما به‌عنوان یک بنده مؤمن فقط «ابلاغ» است، آن‌هم با روش نیکو، نه با توهین و تمسخر.
اگر خبرنگار هستیم، دعوت‌گر هستیم یا حتی یک فرد عادی، باید حد و مرز خود را بشناسیم — اینکه چه بگوییم، کِی بگوییم و چگونه بگوییم.

مردم اگر واقعاً می‌خواهند جامعه درست شود، باید از قضاوت‌های بی‌جا، شایعه‌سازی و زخم زبان دست بردارند.
راشد خان و هر انسان دیگر حق دارد زندگی‌اش را با آرامش پیش ببرد.
به‌جای پرداختن به حاشیه‌ها، بهتر است به اصل کارهای نیک، به نیت خیر و تلاش‌هایی توجه کنیم که برای خدمت به مردم صورت می‌گیرد.

11/04/2025

آدم‌ها خیال می‌کنند با عریانیِ تن آزاد می‌شوند، غافل از اینکه بندهای اسارت همیشه در ذهن است، نه بر تن. آنان که برای دیده شدن لباس از تن درمی‌آورند، تنها فقر درونشان را آشکارتر می‌کنند.

و امروز، چه بسیار کسانی که با گذاشتن پا به غرب، نقاب از چهره برداشتند و چهرهٔ واقعی خود را نشان دادند. کسانی که روزی در خاک خود، دم از غیرت، دین و شرافت می‌زدند، اما چون به ناز و نغمهٔ غرب رسیدند، آن همه را در پای شهرت و هوس قربان کردند. به‌ویژه آن‌هایی که پس از فروپاشی رژیم، با صد حیله و نیرنگ خود را به ممالک غربی رساندند؛ چنان از خود بیگانه شدند که گویی نیاکان‌شان از همین سرزمین‌های غربی بوده‌اند.

عجیب‌تر آن‌که این جماعت به درجه‌ای از بی‌عفتی و خودنمایی رسیده‌اند که حتی در میان غربیان، تنها طبقهٔ افسارگسیخته و بی‌بندوبار چنین رفتارهایی دارد. آنان که روزی با شعار مظلومیت پناه آوردند، امروز خود مظهر انحطاط و پوچی‌اند؛ غافل از اینکه برهنگیِ ظاهری هرگز نشانهٔ آزادی نیست، بلکه پرده‌برداری از اسارتِ درونی است.

11/03/2025

صاحب قبری که هنوز هویتش در پرده‌ی ابهام است، نتوانست از گور خویش در برابر یک آفت (زلزله) محافظت کند؛ پس چگونه می‌تواند حاجت مردم را برآورده سازد؟

سال‌ها خرافات را زیر نام زیارت اولیا و حاجت‌ روا و مشکل‌گشا به مردم القا کردند، در حالی‌که خودِ آن مدفون حتی توان دفاع از خانه‌اش را نداشت.

پیوست:
برای کسانی که گمان می‌کنند کعبه نیز چنین مکانی است؛ مسلمانان نه از کعبه چیزی می‌خواهند و نه آن را عبادت می‌کنند. بلکه کعبه، تنها جهت و نشانه‌ای است که امت اسلامی را متحد می‌سازد تا همه به سوی یک قبله، تنها خدای یگانه را عبادت کنند و از او یاری بخواهند.

11/02/2025

الله متعال بالای هموطنان عزیزم رحم کند؛ امید که زلزله بخیر گذشته باشد و همه در امان باشید.

10/27/2025

گفتگوی دو نوزاد در رحم مادر!

10/26/2025
10/26/2025

سجده کن و برگرد بسوی الله!

10/16/2025

خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ
انسان را از نطفه آفرید، آنگاه او (دشمنی) ستیزه جویی آشکار شده است.

سوره: نحل ۴

10/15/2025
«چه بسا اندوهی که خدا در دل بنده می‌نهد، دری است به سوی محبت و توبه؛ و بنده‌ای که در اندوه خویش خدا را یاد کند، در حقیقت...
10/13/2025

«چه بسا اندوهی که خدا در دل بنده می‌نهد، دری است به سوی محبت و توبه؛ و بنده‌ای که در اندوه خویش خدا را یاد کند، در حقیقت در حال عبادت است.»

ابن القیم رحمه الله

Address

Oakland, CA
95829

Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when Romal Fahim posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Contact The Business

Send a message to Romal Fahim:

Share

My Story | زندگینامه

رومل فهیم فرزند دل آغا فهیم در ۲۳ جوزا ۱۳۷۱ ھ‌ ش در یک خانواده اهل علم در شهر پلخمری ولایت بغلان چشم به جهان گشود، بنابر آغاز جنگ های داخلی و حمله طالبان به افغانستان وی با فامیل مجبور به ترک کشور شد و در پاکستان پناهندگی اختیار کرد. تعلیمات ابتدایی را در دیار مهاجرت تا صنف دوازده هم به اتمام رساند، در هنگام فراگیری علم مصروف کار در جاهای مختلف نیز بود و پس از ختم دوره لیسه و ۲۰ سال مهاجرت دوباره به کابل برگشت تا تحصیلات عالی را در یکی از دانشگاه های کشور فراگیرد اما بنابر ناملایمات زندگی نتوانست به این امر دست یابد و برای اولین بار منحیث تدوینگر تصویر در تلویزیون طلوع آغاز به کار نمود و برای یک سال کارش را منحیث ویراستار تصویر ادامه داد و بلاخره دوباره به پاکستان نزد فامیل برگشت. او بنابر تجربه کافی که در بخش دارو فروشی داشت در یکی از دواخانه های شهر آغاز به کار نمود که پس از چندی به‌وی از یک نهاد خیریه که توسط ملل متحد تمویل میشد پیشنهاد کار شد. تلخی های زندگی درگیر هر فرد جامعه است و رومل با فامیل اش نیز از قافله پس نمانده بود و او را واداشت تا به کابل برگردد. رومل در اواخر ۲۰۱۳ دوباره به کابل برگشت و در جستجوی کار جدید شد که بلاخره به یکی از تلویزیون های مشهور کشور (آریانا) راه یافت. هر انسان با یک ویژگی به دنیا می‌آید اما رومل با ویژگی های مختلف وارد دنیا شده بود و تقریباً در هر بعد از مهارت های خاصی برخوردار بود که یکی از این ویژگی ها عکس گرفتن بود. رومل علاقه خاص به عکاسی از دوران کودکی داشت. به گفته خودش " روزی نشسته بودم و جشنواره سینمایی را تماشا میکردم که آنگاه بهترین عکاس سال را معرفی کردند و من خود را برای چند لحظه در جایگاه همان برنده جایزه قرار دادم" آنروز وی تصمیم گرفت تا باید رویای خود را به حقیقت تبدیل کند اما پول برای خرید کمره نداشت، جنت زیر پای مادر است رومل بهتر میداند چون مادرش برای پوره کردن یکی از آرزو های پسرش زنجیر طلاء خود را به فروش رساند و پول خرید کمره عکاسی را برای پسرش احیاء کرد. رومل پس از برگشت اش به کابل عکاسی را به شکل ابتدایی آغاز کرد که با کاستی های زیادی همراه بود اما او میدانست که به مرور زمان او یاد خواهد گرفت که چگونه میتوان یک عکاس خوب شد. او در سال ۲۰۱۴ در یک مسابقه عکاسی تحت عنوان "اطفال و زراعت" که توسط اتحادیه اروپا در افغانستان برگزار شده بود اشتراک کرد و مقام اول را کسب نمود که این اولین دستاورد زندگی وی بود و این تنها یک جایزه نبود بلکه یک امیدواری محکم برای وی بود که او اولین پله های دنیای عکاسی را به موفقیت طی کرده و آینده خوبی منتظرش است. رومل سبک عجیبی را در عکاسی به پیش گرفته؛ شاید این سبک برای دیگران ساده باشد اما برای رومل سبک متفاوت است. به باور وی "عکاسی دنیای بزرگی‌ست و هرکس سبکی را دنبال میکند. در افغانستان بیشتر عکاسان دنبال نشان دادن چهره منفی برای دنیا هستند و من به این باور هستم که چهره های منفی کشور روحیه ها را منفی میسازد و مردم افغانستان بقدر کافی خسته اند از منفی های چهار اطراف شان؛ باید برای مردم چهره سبز و خوب از کشور نشان داد تا با دیدن اش انرژی بگیرند و مثبت بیاندیشند" رومل جایزه های متعددی در سطح کشور و یک جایزه خارجی بنام خود دارد که هر دستاورد به او امید بیشتر می‌بخشد تا برای آینده اش نگران نباشد. اکنون به حیث مسئول شبکه های اجتماعی تلویزیون آریانا مصروف کار است و مصروف کندن عکس های زیباتر از چهره زیبای افغانستان زیبا. رومل می‌گوید: حق انتخاب از شماست اما تلاش کنید به مسلک خود عشق بورزید؛ چون این عشق است که شما را به معشوق می‌رساند. Romal Fahim Photography

چشم انداز، دید و روزنه تازه از افغانستان